شعر آیینی وفات حضرت معصومه

وفات حضرت معصومه,شعر کوتاه حضرت معصومه,شعر ولادت حضرت معصومه,شعر حضرت معصومه برقعی,شعر حضرت معصومه,شعر در مورد حضرت معصومه,شعر کودکانه در مورد حضرت معصومه,شعر آیینی وفات حضرت معصومه,شعر یا حضرت معصومه
شعر آیینی وفات حضرت معصومه

یک نت ـ شعر آیینی وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز ،سَم بیرون نرفت

خانه ی «موسی» بدون طور،کوه نور شد
نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت

بعد شادی_آن رفیق نیمه راه_از سینه‌ام؛
هرچه گفتم غم برو ، غم از دلم بیرون نرفت

از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت
چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت

چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت

درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت

ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت

دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا،ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت

از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت

شاعر:
مهدی رحیمی

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده