شعر وفات حضرت معصومه

وفات حضرت معصومه,شعر کوتاه حضرت معصومه,شعر وفات حضرت معصومه,شعر حضرت معصومه برقعی,شعر حضرت معصومه,شعر در مورد حضرت معصومه,شعر کودکانه در مورد حضرت معصومه,شعر آیینی وفات حضرت معصومه,شعر یا حضرت معصومه
شعر وفات حضرت معصومه

یک نت ـ اشعار وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

ای دختر و خواهرِ ولایت
آیینۀ مادر ولایت

بر ارض و سما ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم

معصومه به کنیه و به عصمت
افتاده به خاکِ پات عفّت

در کوی تو زنده، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده

گفتند و شنیده‌اند ز آغاز
کز قم به جنان دری شود باز

حاجت نبود مرا بر آن در
قم باشدم از بهشت بهتر

قم قبلۀ خازن بهشت است
اینجا سخن از بهشت، زشت است

قم شهر مقدّس قیام است
قم خانۀ یازده امام است

قم شهر مدینه تو بتولش
صحنین تو مسجد الرسولش

قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مطهّر توست

گر فاطمه دفن شد شبانه
نبود ز حریم او نشانه

کی گفته نهان ز ماست آن قبر
من یافته‌ام کجاست آن قبر

آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینۀ قم

مریم به برت اگر نشیند
این منظره را مسیح بیند

سازد به سلام سرو و قد خم
اوّل به تو بعد از آن به مریم

روزی که به قم قدم نهادی
قم را شرف مدینه دادی

آن روز قرار از ملک رفت
ذکر صلوات بر فلک رفت

تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوی زهرا

در خاک رهت ز عجز و ناله
می‌ریخت سرشک همچو لاله

با گریۀ شوق و شاخۀ گل
برد اند به ناقه‌ات توسّل

دل بود که بود محفل تو
غم گشت به دور محمل تو

آن پیر که سیّد زمان بود
رویش همه را چراغ جان بود

گردید به گرد کاروانت
شد، پای برهنه ساربانت

بردند تو را به گریه هودج
تا خانۀ موسی ابن خزرج

از شوق تو ای بتول دوّم
قم داد ندا به مردم قم

کای مردم قم به پای خیزید
از هر در و بام گل بریزید

آذین به بهشت قم ببندید
ناموس خدا مرا پسندید

قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسی به میهمان

قم شام نبود تا که از سنگ
گردد رخ میهمان ز خون رنگ

قم کوفه نبود تا که خواهر
بیند سر نی سر برادر

حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه‌ جای گیرد

بستند به گرد میهمان صف
قم با صلوات و شام با کف

قم مهمان را عزیز خواند
کی دخت ورا کنیز خواند؟

"میثم" همه عمر آنچه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت

شاعر:
استاد غلامرضا سازگار

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده