شعر میلاد امام هادی

میلاد امام هادی,اشعار ولادت امام هادی,اشعار ولادت امام هادی سازگار,دوبیتی ولادت امام هادی,شعر صلوات بر امام هادی,شعر در وصف امام هادی,شعر کودکانه در مورد امام هادی,متن شعر امام هادی,شعر زیبا در وصف امام هادی,متن اشعار ولادت امام هادی سازگار
شعر میلاد امام هادی

یک نت ـ شعر میلاد امام هادی علیه السلام

محمود ژولیده

سپاس و حمد خدا را که ناز و نعمت داد

به نسل‌های بشر ذات پاکِ فطرت داد

زبان برای تشکر، دهان برای بیان

نفس برای حیات و بدن به قدرت داد

به عالَم از درِ توحید لطفِ بی حد کرد

به آدم از رهِ تکریم، حکمِ طاعت داد

هدایتِ همه با آیه های قرآنش

به خالصانِ درش هدیه ی نبوت داد

ز حبِّ آل محمد محبتش جاری

به شیعیان علی نعمت ولایت داد

کمالِ عصمت خود را به فاطمه بخشید

تمام هستی خود را به آل عصمت داد

به افتخار نبی و علی به معصومین

و نسل کوثریِ فاطمه امامت داد

پس از حسین و حسن تا علیٍُ الهادی

علیِ چارمِ خود را به آل عترت داد

سخن ز حضرت ابنُ الجواد می گویم

همانکه حضرت حق، بیرقش ز نصرت داد

ز لطف خاصِ خداوندی اَش در این دوران

بدست هادیِ دین پرچم هدایت داد

پس از جواد به ابنُ الرضای دوم نیز

هزارویک سخنِ نغز و بحرِ حکمت داد

ولادتش شده بابُ الغدیر این آقا

چقدر حضرت هادی به شیعه عزت داد

ز هشت سالگی اَش شد امامتَش آغاز

قیام او به همه عاشقان کرامت داد

قیام کرب و بلا را دوباره احیا کرد

بهای تازه ای از شوقِ بر زیارت داد

زیارتی ز غدیریه، جامعه، مبسوط

ز نَصِّ خویش بدست تمام امت داد

مبارزات فراوانِ او همه تعلیم

به شیعه با عملِ خیر، درس عبرت داد

چو از مدینه به تبعیدِ سامرا بُردند

به شیعیان، همه طرحی دراز مدت داد

شیوعِ نهضتِ نامه نگاری اَش زیباست

قیامِ نرم، به یاران عجیب وحدت داد

منافقان به غیابش سعایتَش کردند

هزینه های زیادی از این سعایت داد

حرامیان حرمش را محاصره کردند

ولی خدا به ولی اَش دوباره فرصت داد

هزار نقشه علیهِ امام ما چیدند

ولی مقاومتِ او بما بصیرت داد

دگر ز دشمنیِ دشمنان هَراسی نیست

زمامداریِ هادی به شیعه شوکت داد

هنوز هم حرم او دفاع می خواهد

مدافعِ حرمش درس استقامت داد

دلِ امام زمان را بدست آوردند

به پیر و مرشد ما، حضرتش بشارت داد

به رغمِ خصم، که آینده را برَد در بیم

امام مژده ی آینده را به امت داد

فریب و فتنه و تحریم و خدعه و تهدید

به لطفِ حق به شما ابتکار و همّت داد

لباسِ جنگ به هر رنگ در بیاید، باز…

لباسِ رزم به تن کن که جنگ عزت داد

اسیرِ سامره ی او همیشه در رزم است

به آن امید که شاید بما شهادت داد

غریبِ سامره بود و عزیز زهرا بود

هزار راه نشان در میان غربت داد

اهانتی که به بزم شراب بر او شد

پیام تازه بما در دلِ مصیبت داد

ز شعر خواندنِ خود، کاخ ظلم را لرزاند

شبیهِ خطبه ی زینب، به خصم ذلّت داد

گریزِ روضه ی ما مجلس شرابِ یزید…

چگونه بود که دشمن به خویش جرأت داد

شکستنِ لب و دندان به جای خود، اما

به دخترِ شهِ خوبان چگونه تهمت داد

ز بوسه ای که رباب از سرِ بریده گرفت

برای گریه به آل حسین مهلت داد

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

 محمد علی بیابانی

شکر خدا که غرق به دریایِ نعمتم
در بارگاهِ توست پُر از عرضِ حاجتم

از برکتِ نگاهِ شما، با ولایتــم
داده ست فاطمه گویا لیاقتم

«باز آمدم که ذاکرِ این آستان شوم»
«محوِ کمال و عاشقِ این آسمان شوم»ای دهمین سلاله ی زهرا،اما

ان صورت او با نبی تفاهم را
چه صورتی که شراب لبان نوشینش

به نیم جرعه خود مست می‌کند خم را
ببین که پشت در خانه‌ات همه جمعند

ببین گدایی خورشید و ماه و انجم را
برای مردم ری از تنور احسانت

عطا نما دو سه تا لقمه نان گندم را
نثار این همه تبریک را ز ما بپذیر

حواله‌ایست اهالی مشهد و قم رابیا که شب شب شادی‌ست فاطمه تبریک
شب ولادت هادی‌ست فاطمه تبریک

غزل به پای تو برده خیال‌های مرا
در آسمان تو وا کرده بال‌های مرا

نگاه نغز تو بر بیت‌های پر نقصم
چه خوش به بار رسانده نهال‌های مرا

بگو اگر که خدا نیستی که هستی تو؟
بیا و کفر نبین احتمال‌های مرا

الا که خط به خط جامعه کبیره تو
جواب داده تمام سوال‌های مرا

وصال چشم من و خاک پات ناشدنی‌ست
ولی بیا شدنی کن محال‌های مرا

من آشنای سرای قدیمتان هستم
گدای حضرت عبدالعظیمتان هستم

تمام دغدغه تو خدا شناختن است
تمام خواهش من هم تو را شناختن است

بدون اذن تو دردی دوا نخواهد شد
که راه اصلی درمان دوا شناختن است

تو آشنای تمام غریب‌ها هستی
وگرنه کار همه آشنا شناختن است

دو دست خالی ما را یقین تو می‌بینی
مرام و مشی کریمان گدا شناختن است

اگر که خورده مسیرت شبی به بزم شراب
بدون شک هدفت کربلا شناختن است

چه کربلا که دلم دارد آرزویش را
خدا کند که ببینم دوباره کویش را

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

احسان نرگسی رضاپور

برای عشق دوباره بهانه پیدا شد

بهانه غزلی عاشقانه پیدا شد
طنین آمدن کیست اینکه از طربش

قلم به شور رسید و ترانه پیدا شد
الا که گمشدگان هدایتید هنوز

پی نشانه نگردید، خانه پیدا شد
برای مرغ دل چند بام و چند هوا

هم آشیانه و هم آب و دانه پیدا شد
میان باغچه، یاسی شکفت وقتی که
گل جواد به دست سمانه پیدا شد

رسید چشمه کوثر رسید آب حیات
به مقدم دهمین مصحف خدا صلوات

ببین محمد سوم! علی چارم رامی
الا رفت مردم یا علی گفتند
دستش که بالا رفت عالم شد اسیر عشق

مولای یا مولای تنها ذکر باران است
مولای یا مولای تنها راه پایان است

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

 عکس از مرضیه

ای نگاهت در مسیر کهکشان ها ماندگار

وسعتِ دستان تو بر سایه بان ها ماندگار

میشود ثابت به من در هر فرازِ «جامعه»

نام تو بین همه خطّ امان ها ماندگار

ما گدای سامرایت! سفره ها از لطف تو

پهن خواهد شد، در آن ها آب و نان ها ماندگار

شک ندارم از کرم آباد چشمانت هنوز

باغ آباد است و شوقِ باغبان ها ماندگار

چونکه همنامِ علی(ع) خواندت پدر، شد تا ابد

أشهدُ انّ علی(ع) بین اذان ها ماندگار

فعلِتان خیر است و احسان عادت هر روزتان

اینچنین هستند آری مهربان ها ماندگار

سائل آمد پشتِ در، وقت سحر، حین غروب

شد به عشقت در میانِ آستان ها ماندگار

رفت با دستانِ پُر بی آنکه بشناسد تو را

می شوند اینگونه بی نام و نشان ها ماندگار

سامرا با عشق تو آباد خواهد شد ولی

حرف تو این است باشد جمکران ها ماندگار!

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

محسن کاویانی

ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها

ای عاشقِ تو حضرتِ عبدالعظیم ها

با گَرد و خاکِ صحنِ تو ادغام شد گِلَم

ویران شده چُنان حرمَت بارها دلم

تاریکیِ جهانِ مرا نورِ مُطلقی

ای جان فدایِ رویِ تو یا ایها النقی

در گوشه گوشه ی همه عالَم نوشته اند

بنگَر که در متونِ کُهن هم نوشته اند :

ازبس که سبکِ بَخشش و لطفَش جوادی است

گاهی توکلِ مُتوکِل به هادی است

بی شک همیشه بخششِ تو عاری از چِراست

ثروت همیشه نزدِ گدایانِ سامراست

ای خاکِ پات سُرمه ی چشمِ امیرها

سَر می نهند پای قدومِ تو شیرها

بعد از تو بس که دل به تو حسِ نیاز کرد

(( صوفی نهاد دام و سَرِ حُقه باز کرد ))

یک عده با تو گرچه کمی هم قبیله اند

در پُشتِ دین و اسمِ شما غرقِ حیله اند

بیزارم از تمامیِ ارباب های شهر

دلخسته ام ز جعفرِ کذاب های شهر

با سیبِ سرخِ حیله همه ناتوان شدیم

ننگا به ما که آدمکِ این و آن شدیم

از بس که خیری از همه عالم ندیده است

این جامعه به جامعه خواندن رسیده است

آقا ؛ پدر بزرگِ گُلِ آخرین تویی

یعنی برای خواندنِ او بهترین تویی

تا از قفس تمامِ جهان را رها کنی

باید خودت برای ظهورش دعا کنی

با یک دعای خود غم ما را مَحار کن

با یک دعای خود دلِ ما را بهار کن

بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود

هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود

هادی شدی که بر همگان سَر شویم ما

هادی شدی که از همه برتر شویم ما

هادی شدی که جَلدِ غمِ سامرا شویم

هادی شدی شما که کبوتر شویم ما

گمراه شد هرآنکه از این طایفه جداست

هادی شدی که پیروِ حیدر شویم ما

هادی شدی که که فاتحِ دلها شوی و بعد

از عاشقانِ فاتحِ خیبر شویم ما

هرکس غلامِ خانِ شما شد امیر شد

هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما

هادی شدی که در همه ی کوچه های شهر

از بانیانِ روضه ی مادر شویم ما

زخمِ زبان زدن به تو جور است دائماً

وقتی که هم علی شده ای هم ابالحسن

آه ای امامِ شاعرِ ما شاعران سلام

ای چارمینِ علی! گُلِ حیدر نشان سلام

ای نامِ دلبرانه ی تو ذکرِ نابِ ما

یک قطره از غدیریه ات شد شرابِ ما

گفتم شراب و ذهنِ من انگار پَر کشید

هی جرعه جرعه روضه ی سَر بسته سَرکشید

دنیای شعر وشاعری ام بی شراب باد

بَزمِ شرابِ دفترِ شعرم خراب باد

شعرم به سَر رسید و به پای تو اشک ریخت

وقتِ گریز شد به کجا میتوان گریخت؟

دندان گرفته ام به جگر! روضه خوان بَس است

تنها برای کشتنِ ما خیزران بس است

ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان

ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان…

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

 رضا قاسمی

ای «سُرّ مَن رَأیٰ»ی غم ما فقیرها
ای رویش امید, میان کویرها

ای خالق زیارت کلّ ذواتِ نور
ای جامعه سُرای تبارِ کبیرها

یا هادی‌الاُمَم ! اگر انوار تو نبود
بیراهه می‌شدند تمام مسیرها

منت کشیده عرش, برای جلوس تو
اما نشسته‌ای به حصارِ حصیرها

معلوم شد, امامِ تمامِ خلایقی
تا سر گذاشتند, به پای تو شیرها

ای مظهرِ شکوهِ علی؛ چارمین علی !
میلاد توست, مطلع عید غدیرها

یا ایهاالعزیز ! تَصَدَّق عَلیَ الذَّلیل
عشق تو عزت است, برای حقیرها

یکبار هم به گوشه‌ی صحنت نظر بکن
یکدم بیا به دیدن ما گوشه‌گیرها !

بنشین کنار سفره‌ی سائل تبارها
برکت بده به لقمه‌ی نان و پنیرها

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

 جعفر ابوالفتحی

دلبر تو باشی باید از دلبر بخوانم
شرک است اگر نام کس دیگر بخوانم

رفتم به کرسی ادب تکیه کنم تا
مدح تو را از روی آن منبر بخوانم

قرآن به روی چشم جانم باز کردم
تا اینکه معنای تو را بهتر بخوانم

باید که تاویل تو را ” حیدر” بدانم
یا اینکه در تفسیرت از کوثر بخوانم

وقتی ولی الله و عین الله هستی
یعنی که با هر ذره ای همراه هستی

ابن الصفا ابن السخا ابن الکریمی
برگ خلاصی از منیّت از جهیمی

در عقل و روح و جسم ما با ما سهیمی
هادی جان هایی هدایت را زعیمی

با گنبدت خورشید را هم محور کردی
با صحن هایت بانی دارالنعیمی

وقتی که تو مولای شاه عبدالعظیمی
هم سامرا هستی و هم در ری مقیمی

در جان ما بر مسند عزت نشستی
نرخ کرامت را در این عزت شکستی

ما را هدایت بی نهایت کرده ای تو
اصلا هدایت را هدایت کرده ای تو

شاهی و تخت شاهی ات قدری حصیر است
بر تکه ای از نان کفایت کرده ای تو

با زندگی خویش قرآن خدا را
یک دور, از اول حکایت کرده ای تو

از عرش بالاتر زدی ای حامل عرش
آنقدر که در خود درایت کرده ای تو

بابا بزرگ مهدی زهرا نگاهی
بر این من دلبسته بر دنیا نگاهی

ای دل اگر امسال سامرّا نرفتی
یعنی که پایین ماندی و بالا نرفتی

ای قطره از چه در پی دریا نرفتی؟
بیچاره… زیر سایه ی طوبا نرفتی

تا کربلا رفتی و برگشتی به خانه؟
پر زد دلت تا سامرا اما نرفتی؟

یک جای کارت لنگ میزد که آقا
برگ براتت را نزد امضا نرفتی

من دوست دارم تا به سامرّا بیایم
برگ براتم را بزن امضا بیایم

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

 مهدی علی قاسمی

پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام
از خراب آباد این دل در پی آبادی ام

هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم
سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام

من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای
دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام

جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت
جرعه جرعه جامعه, از اول نوزادی ام

برکت شیر حلال مادرم بوده اگر
نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام

هرکه هستم, هرچه هستم, باسواد و بی سواد
نوکر حلقه به گوشم, نوکر ابن الجواد

ای امام المتقین, ای هادی, ای حصن حصین
نوکرت از تو, تو را می خواهد ای آقا همین

هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو
هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین

خاک عالم ملک زهرا هست, پس باشد حرام
بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین

پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم
یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین

خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است
نوکری از نوکران تو شده روح الامین

ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد
عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد

درس های اعتقادت را بیا از سر بگو
با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو

از امیرالمؤمنین, یعسوب دین, حبل المتین
باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو

یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا
با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو

من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام
بر محبین علی در وادی محشر, بگو…

…عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟
کی مرا هم می بری یک شب نجف, آخر بگو

سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف
پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا
بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا

من همان عبد شما هستم که از شوق وصال
سجده کردم سالیان سال سوی سامرا

با شمیم و جذبه های سامرایی شما
پروراندی در دل ما آرزوی سامرا

تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت
ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا

ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین
اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا

اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟
می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

محمد جواد شیرازی

اجازه هست مرغ دل, کبوتر حرم شود
و با فرشته های وحیِ عشق, هم قدم شود

اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم
پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود

برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش
برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود

در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی
نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود

کنار خوان جامعه, دعا نمی کنم دگر
زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود

منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام
خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام

چه نعمتی است در تمام عمر, سائلت شدن
گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن

چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و
به این طریق, موجبات شادی دلت شدن

چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو
غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن

چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت
برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن

چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن
چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن

همان ازل به روی لوح سینه, بیرقی زدم
به روی آن نوشته ی “أمیری یانقی” زدم

بخوان برای ما فراز قادَهَ الْهُداه را
بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را

هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن
بخوان و شرح کن فراز سادَهَ الْوُلاه را

شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان
خودت معرفی نما أئِمَهَالْدُعاه را

بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا
بیا نشان بده به ما حقیقت صلاه را

حمایت بتول از ابوتراب را بگو
عیان نما به خلق راز ذادَهَ الْحُماه را

بدون تو, منِ غریبه آس و پاس می شوم
قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم

دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه
دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه

کسی سراسر جهان, میان انس و جنیان
مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه

کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر
به راه, آشنا نبود, اگر نبود جامعه

غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا
به عشق, با صفا نبود اگر نبود جامعه

خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما
خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه

ازین طرف بخوان برام جامعه, از آن طرف
بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف

دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود
جهان بدون بودنت چه هولناک می شود

خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود
خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود

به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت
اهانتی کند, بدون شک هلاک می شود

مرید مکتبت برای کسب نور معرفت
به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود

در انتظار دیدن جمال توست سائلت
در آن زمان که عاقبت, اسیر خاک می شود

همین که هیچ کس کنار من نبود, می رسی
همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی

به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی
شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی

تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان
برای جبر و اختیار هم رساله می دهی

فدک نماد غربت علی و فاطمه شده
به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی

تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه
خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی

فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین
به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟

به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد
علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد

شعر میلاد امام هادی علیه السلام

 سید پوریا هاشمی

نوبت عشق است و کاروبار حرام است
هرچه بجز گفتن از نگار حرام است
جبر تو گر هست اختیار حرام است
محضر خورشید سایه سار حرام است

گم شده در جاده ایم راهنما باش
حضرت هادی بفکر این فقرا باش

وقت گذر نور باش رهگذران را
باز بدستت بگیر نبض زمان را
جان بده با یک حدیث پیر و جوان را
پرکن از ایمان دوباره گوش اذان را

ای همه ی آفتاب ها لب بامت
مومن و کافر همه فدای مرامت

دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت
حرکت نعلین تو زخاک طلا ساخت
پیچش عمامه ات ز عرش نما ساخت
برد هرانکس که قبله سمت شما ساخت

ذکرتو بر دردها دواست همیشه
کعبه حجاج سامراست همیشه

ما سروسامان نداشتیم تو دادی
مرهم و درمان نداشتیم تو دادی
شوق کریمان نداشتیم تو دادی
میل بقرآن نداشتیم تو دادی

پربه هوای تو میزنیم چه بهتر
پوزه بپای تو میزنیم چه بهتر

از قبل جامعه قرار گرفتیم
خط به خطش حس افتخار گرفتیم
شیعه آقا شدیم عیار گرفتیم
راه بسوی همین دیار گرفتیم

درحرمت مثل کعبه شور و صفا هست
گنبد و گلدسته هات دردل ما هست

درشب تاریک نور ماه مرا کشت
دیدن این صحن و بارگاه مرا کشت
خلوتی “سر من راه” مرا کشت
گریه زوار زا به راه مرا کشت

موشک و خمپاره سمت و سوی حرم خورد
حضرت حجت چقدر پای تو غم خورد

تابه ابد در دلت عزای حسین است
گریه هرروزه ات برای حسین است
چشم ترت وقف روضه های حسین است
مرهم درد تو کربلای حسین است

شکر,خدا پاسخ دعای تورا داد
قبه ارباب ما شفای تو را داد

جد غریبت به زیر تیغ و سنان بود
برجگرش داغ مرگ تازه جوان بود
هم بدنش در حصار نیزه زنان بود
هم که نگاهش سوی خیام زنان بود

از دهنش گرچه یاغیاث شنیدند
زنده جاوید را به نیزه کشیدند

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده