یه دخترخیلی احساساتی هستم من اولین بارعاشق مدیرمدرسه راهنماییم شدم دراول راهنمایی ولی نمیتونستم باهاشون حرف بزنم ووقتی میدیدمشون فرارمیکردم همیشه یواشکی نگاه شون میکردم
سايت مشاوره
یک نت ـ به طور کاملا سنتی عقد کردم. خیلی سعی کردم با شوهرم صمیمی شوم، نامزدم دیپلم است و خودم لیسانس دارم ، من 29 ساله هستم و ایشان 30 ساله اند . از لحاظ مالی پسر فعالی است و مشکلی ندارد.
یک نت ـ من پسری 19 ساله هستم و 2 سال است با دختری 19 ساله رابطه دارم که هفت ماه از من بزرگتر است. هر دو عاشق هم هستیم و قصد ازدواج داریم. هر دو در یک دانشگاه هستیم و قبل از دانشگاه نیز با هم بودیم. پدران ما همکار هستند و خانوادههای ما در همسایگی هم قرار دارند. من کرمانشاهی هستم و دختر مقابلم زنجانی. از نظر فرهنگی و عقیدتی و همه نظر خانوادهایمان با هم تفاهم دارند و همچنین تفاهم ما دو نفر از همه نظر خوب است.
یک نت ـ من دختری 21 ساله،دانشجو ی یکی از رشته های علوم پزشکی، مذهبی، چادری وازنظر چهره واخلاق مناسب هستم.خانواده ام مذهبی وخوشنام اما ازنظر اقتصادی ضعیف هستیم.دریک شهرکوچک زندگی میکنیم بیشتردوستانم درسن 15تا20 ازدواج کردن و بچه دارند.پدرم بسیارتمایل داردبا فامیل وصلت کنیم اما پسرمناسب درفامیل نداریم. من تنها دانشجوی فامیل هستم بقیه زیر دیپلمند.خواستگار مناسب هم نداشتم بیشترغیرمذهبی باتحصیلات پایین بودند.پرتوقع هم نیستم فقط یکی مناسب خودم از جهت ایمان واخلاق و فهم وشعور میخواهم.مادیات برایم مهم نیست...
یک نت ـ من دختري هستم ساله دانشجوي پزشكي كه تصميم به ازدواج گرفته ام من خواستگاران زيادي دارم كه برايم مناسب اند اما مشكلي كه دارم اين است كه پدرم به هيچ وجه در جلسات خواستگاري حاضر نمي شود.
مدتی است که همکلاسی من نگاههای معنی داری به من می کند بطوری که بقیه دانشجوها هم متوجه این قضیه شده اند . برخورد من با این آقا باید چطور باشد ؟ ( خواستگاری در محل های مختلف از جمله دانشگاه )
یک نت ـ آیا درست است بعضی از آقایان در محیط کار یا در دانشگاه خواستگاری میکنند؟
براي اين كه به تحصيل خيلي، علاقه داشتم، ازدواج نكردم و خواهر كوچك ترم ازدواج كرد. متأسفانه پدرم فقط به خواهرم كه ازدواج كرده و به برادر شش ساله ام كه تك پسر است ، توجه دارد. من كه دانشجوي دانشگاه آزاد هستم و نياز به كمك مادي دارم ، هيچ كمك به من نمي كند
یک نت ـ مدتی است که دچار یک علاقهمندی نسبت به یک خانم که شرایطش تقریبا با من یکی است پیدا کردهام، حداقل ظاهرش اینگونه نشان میدهد.
از اوایل عقد متوجه علاقه شدید شوهرم به زن پسرعمویش شدم. 3 سال تحمل کردم هربار که آنجا میرفتیم از حالتها، نگاهها، لحن حرف زدن، بیقراریاش
یک نت ـ چند ماه است که خواهر بزرگترم ازدواج کرده است. فرزند آخر خانواده هستم و 30 ساله. دوست دارم زودتر ازدواج کنم ولی قسمت نمیشود میترسم پیر شوم و مورد تمسخر و ترحم اطرافیان قرار بگیرم.
یک نت ـ دختری ۲۴ ساله هستم ۳ سال پیش با فردی آشنا شدم به قصد ازدواج،اما حالا که آمده است به خواستگاری من با مخالفت شدید خانواده ام روبرو شده
یک نت ـ جوان 24 ساله ا امید به خاطره گناهان گذشته ترس شدید از مرگ در هر لحظه توبه کردم ولی اگه الان بمیرم سرنوشتم چیه ؟؟؟ گناهام داشتن نماز نخوانده استمنا اصلی ترینشون این 2تان خداااااااااااااااااایا چیکار باید کرد
الان کامل تر میگویم. ۲۴ سال و ۶ ماه سن دارم. یک شکست عاطفی سخت در زندگیم داشتم الان حدود ۱۰ ماه از ان ماجرا میگذرد. در آن دوران موقعیت های زیادی داشتم که وقتی رابطه را تمام کردم منطقی به موقعیت ها یی که داشتم فکر کردم.
یک نت ـ سوالی که برای اکثر پسرها بخصوص من مطرحه اینه که معمولا دخترخانم ها از بین خواستگارهایی که براشون میاد از چه نوع تیپ شخصیتی ای خوششون میاد؟ خواهش میکنم به اشتراک بگذارید که همه بخصوص دختر خانم ها بتونن جواب بدن
یک نت ـ چطور پسر ها میتونند بفهمند دختری رو که میخوان یا رفتن خواستگاریش دوست پسر داشته ایا بپرسیم میشه فهمید که معمولا ممکنه راست نگند و ایا تو تحقیق این موضوع مشخص میشه یا نه؟میخواستم راهنماییم کنید که چطور بفهمم دختری دوست پسر داشته ممنون لطفا تو سایتم بذارید دوستان نظر بدن ممنونم.
پدرم حدود 15 سال پیش مجددا ازدواج کردند و صاحب یک دختر هستند.من، برادر و مادرم بعد از این ماجرا به مدت 6 سال از پدرم جدا و در منزل پدر مادرم زندگی کردیم.
من الان حدود سه ماه هست که عقد کردم و شوهرم هیچ پولی به من نمیدهد، حتی برای شارژ خریدن هم پول نمیدهد... . برای شارژ خریدن برای دانشگاه رفتن برای هر کاری باید از مادرم پول بگیرم! میخواستم بدانم آیا ایشان هیچ تکلیفی ندارد برای خرجی دادن به من ؟؟
من بعداز یک رابطه برای اشنایی جهت ازدواج و متاسفانه علاقه مند شدن در حین ارتباط،به دلایلی رابطه تموم شد.بعدازون هم با اینکه با چند نفر اشنا شدم،اما نمیتونم ایشونو از ذهنم بیرون کنم.البته بگم که یکی دوتا ازون اشنایی ها به دلیل همین درد و دلها شروع شد و اوناهم که حال منو میدونستن نمک به زخمم پاشیدن و رفتن و دردمو دو چندان کردند.