عشق قبل از ازدواج خوب است یا بد؟

یک نت ـ عموم مردم از «عشق» به عنوان یكى از گرانبهاترین تحفه‏هاى هستى یاد مى‏كنند و عاشق بودن را سعادت خود مى‏دانند.
عشق

یک نت ـ عموم مردم از «عشق» به عنوان یكى از گرانبهاترین تحفه‏هاى هستى یاد مى‏كنند و عاشق بودن را سعادت خود مى‏دانند. كم تر كسى یافت مى‏شود كه از آن گریزان باشد و در ژرفاى دل خویش آن را آرزو نكند. قبل از هر چیز باید دانست كه عشق عبارت است از: دوستى و محبت در حد زیاد. و آن بر دو نوع است:
 
عشق الهى، كه مراد از آن محبت و دوستى وافر نسبت به خداوند متعال و هر كسى كه در جهت و طریق اوست، مى‏باشد مانند: عشق و دوستى نسبت به پیامبر خداصلى الله علیه وآله، ائمه اطهارعلیهم السلام و اولیاء اللَّه. چنین عشق و محبتى، ممدوح، و دارنده آن قابل ستایش است.
 نوع دیگرى از عشق، عشق مجازى است كه منشأ آن، خواسته‏هاى غریزى و امیال نفسانى مى‏باشد و بحث ما در این مقاله، بر محور این عشق متمركز است؛ عشقى كه برخى از جوانان در دوران جوانى به آن دچار شده و خواسته یا ناخواسته سرنوشت خود را دست خوش ناملایمات آن مى‏سازند(1) و در بیشتر مواقع باناكامى و شكست مواجه مى‏شوند. چنین عشقى، ارمغانى جز پشیمانى و از بین رفتن نقد جوانى براى آنها به همراه نخواهد داشت. به قول مولوى:
 عشقهایى كز پى رنگى بُوَد
عشق نَبوَد عاقبت ننگى بُوَد


 گروهى بر این باورند كه شروع زندگى بدون عشق، ورود به كارزار نامشخصى است كه هیچ تجربه‏اى در آن نیست.
 این گروه، از عشق به عنوان ضامن زندگى مشترك یاد مى‏كنند و هر پیوندى را كه عارى از عشق پیشین باشد، نفى مى‏نمایند. ایشان بر این عقیده‏اند كه آشنایى دو جوان و رفتارهاى محبّت آمیزشان، پایدارى زندگى آینده آنان را تضمین مى‏كند و آن گاه با شناختى دقیق از یكدیگر پا به عرصه زندگى مى‏گذارند و... .
 همه این حرفها یك روى سكّه است و خوب است در اینجا روى دیگر سكّه را هم بنگریم و از حقایق آن با خبر شویم. متأسفانه افرادى كه دم از عشق پیش از ازدواج - كه معمولاً به صورت خیابانى یا اینترنتى و یا... پدید مى‏آید - مى‏زنند، خود و دیگران را فریب مى‏دهند و یا از حقیقت همیشه تلخى كه در ادامه این داستانها به وجود مى‏آید، خبر ندارند؛ حقیقتى كه آمار و ارقام از آن خبر مى‏دهد و دفاتر طلاق از چهره آن پرده بر مى‏دارد.
 تحقیقات نشان مى‏دهد 95 درصد از ازدواجهاى اینترنتى و خیابانى ناموّفق هستند.(2)
 به راستى اگر عشقى كه ادعا مى‏كنند، ضامن پیوند آنها مى‏باشد، پس چرا بعد از گذشت مدت زمان كوتاهى از زندگى، سر از دادگاه‏ها و دفترهاى طلاق در مى‏آورند؟ چرا آن دو دلداده عاشق این چنین به خون هم تشنه‏اند؟ مگر آنها یكدیگر را از صمیم قلب دوست نداشتند و تمام وجود یكدیگر را با عشق در نیامیخته بودند؟
 بعد از تحقیق و تأمل به این نتیجه مى‏رسیم كه شكست در زندگى مشترك، داراى علل فراوانى است كه یكى از مهم‏ترین آنها عشقهاى غلط قبل از ازدواج است. ما در این رهگذر به برخى از آثار عشق مجازى قبل از ازدواج اشاره مى‏كنیم:
 1. شناخت سطحى‏
 به طور كلى، عشق یا همان علاقه شدید قلبى، راه تعقل و تفكر را بسته و عیوب معشوق را بر عاشق مى‏پوشاند. عاشق چیزى جز زیباییهاى معشوق را نمى‏بیند؛ حتّى كاستیها و نقایص او را كمال مى‏انگارد. به عبارت دیگر، محبّتى كه پشتوانه معرفتى نداشته باشد، باعث مى‏شود انسان كوركورانه در مقابل فرد مورد نظر، تسلیم شود و با تفكر و تعقل در مورد آن تصمیم‏گیرى نكند. از همین رو، وقتى دو جوان از دو جنس مخالف با هم آشنایى پیدا مى‏كنند، به علت شور و هیجان زیادى كه دارند، فقط در فكر برقرارى ارتباط صمیمى با هم هستند. دختر به این مى‏اندیشد كه چگونه محبوبیت خویش را نزد پسر افزایش دهد و پسر در این اندیشه است كه چگونه مى‏تواند اوقات بیشترى را با او بگذراند و از همراهى او لذت ببرد و به قول حافظ:
 فكر بلبل همه آن است كه گل شد یارش‏
گل در اندیشه كه چون عشوه كند در كارش‏
 بنابراین، هیچ یك در فكر بررسى دقیق طرف مقابل نیست و سعى مى‏كند او را همان‏طور كه مى‏خواهد، ببیند؛ نه آن طور كه هست. در نتیجه، شناخت آن دو، یك شناخت سطحى است كه محدوده آن در چشم و ابرو و صورت و قیافه خلاصه مى‏شود و حتى هنگام گفتگو در مورد روحیات هم، به بحث در مورد خصوصیاتى مى‏پردازند كه آتش عشق را در میان آنها شعله‏ور مى‏كند؛ به طورى كه هرگز از نقاط تاریك روحیات خویش سخنى به میان نمى‏آورند تا نكند این محفل عاشقانه بر هم ریزد و اینجاست كه آغازى براى یك سرانجام و پایان تلخ شكل مى‏گیرد. عدم شناخت واقعى دو طرف از یكدیگر موجب تشدید روابط عاشقانه مى‏شود و شعله‏هاى این عشق، ریشه‏هاى عقل و خرد را مى‏سوزاند.(3)
 سرانجام با اصرار فراوان و كشمكشهاى خانوادگى موفق به ازدواج مى‏شوند؛ ازدواجى كه با گذشت هر روز، حرارت عشق آنها را نیز كاهش مى‏دهد و نقطه‏هاى مبهم وجودشان كه قبلاً در صدد مخفى كردن آنها بودند، براى هم آشكار مى‏شود. از این رو، روند نزولى عشقشان آن‏قدر ادامه مى‏یابد كه آنها را به دشمنانى سرسخت تبدیل مى‏كند و بدین ترتیب، پس از گذشت مدت كمى از زندگى، دعواها، تنشها، پرخاشها و خرده‏گیریها شروع مى‏شود و دنیاى رمانتیك تصوراتشان به معركه جنگ و جدال تبدیل مى‏گردد و آن‏گاه چاره‏اى جز متاركه نمى‏بینند.
 2. وعده‏هاى دروغین‏
 دختر و پسرى كه قبل از ازدواج رابطه غیر مجاز دارند و به معاشقه مى‏پردازند، معمولاً از جاده اعتدال خارج مى‏شوند و شخصیت خویش را براى هم آن‏چنان معرفى مى‏كنند كه هر یك از دیگرى فرشته‏اى بى‏نقص در ذهن مى‏پروراند.
 همچنین در این دوران هر كدام وعده‏هاى دست نیافتنى بسیارى را به دیگرى مى‏دهد. به  عنوان مثال، پسرها مى‏گویند: «براى لحظه‏اى نیز تو را تنها نخواهم گذاشت.» «تمام زندگى من تو هستى.» «لحظه به لحظه به تو عشق خواهم ورزید.» و وعده‏هاى اقتصادى خود را این‏گونه بیان مى‏كند: «بهترین منزل را در بهترین نقطه شهر برایت مهیا مى‏كنم.» «زیباترین لباسها را برایت فراهم مى‏كنم.» و...
 این وعده‏هاى خیالى افزون بر آنكه اكثراً دروغ است، نشانگر شخصیت نامتعادل مى‏باشد و به قول امیر المؤمنین‏علیه السلام: «خصلتى زشت‏تر از دروغ‏گویى نیست.»(4) از این رو، باعثِ به وجود آمدن یك تصور غلط براى طرفین، قبل از ورود به زندگى مى‏گردد و آنها با همین تصورات و توقعات، وارد زندگى مشترك مى‏شوند و هنگامى كه در متن زندگى قرار گرفتند، حقایق تلخ و بعضاً غیر قابل تحملّى را مى‏بینند كه موجب یكّه خوردنشان مى‏گردد و همین غافل‏گیرى سبب مى‏شود تا اولین برخورد آنها با اتهام به یكدیگر و آگاهى به عدم صداقت طرف مقابل آغاز شود. و این نتیجه همان وعده‏هاى پوچ و تهى است كه بى‏حساب به یكدیگر مى‏دادند؛ غافل از آنكه «اَلْكِذْبُ فَسَادُ كُلِّ شَى‏ءٍ؛ دروغ تباه كننده همه چیز است.»(5)
 3. عدم اعتماد
 یكى از بارزترین آثار عشق مجازى قبل از ازدواج، عدم اعتماد به یكدیگر است. در این پیوندها هیچ یك از دختر و پسر به گذشته یكدیگر اعتماد ندارند و به دیده شك به هم مى‏نگرند. این حالت بیشتر در پسرها دیده مى‏شود. پسران به طور طبیعى به این فكر مى‏افتند كه از كجا معلوم، همسرم قبل از من با كس دیگرى نیز آشنا نبوده باشد و پس از این نیز طرح دوستى با كسى دیگر نریزد و دامانش به خیانت آلوده نشود. شاید دست دیگران نیز به حریم او راه پیدا كرده است! آیا من اولین و تنها كسى هستم كه به محدوده شخصى او قدم مى‏گذارد یا غیر از من پاى كس دیگرى هم در میان بوده است؟
 البته این تصورات خیلى هم بى‏ربط نیست؛ چرا كه اساساً دخترى كه بتواند با پسرى این‏چنین ارتباط برقرار كند، معنایش این است كه جرأت برقرارى این‏گونه ارتباطها را با پسرهاى دیگرى هم داشته و گرنه هرگز پاسخ مثبت به هیچ جنس مخالفى براى برقرارى ارتباط خارج از محدوده دینى نمى‏داد؛ حتى به همین شخصى كه الآن شوهر اوست.
 از این رو، كارشناسان به تمام دختران توصیه مى‏كنند از دادن پاسخ مثبت به خواستگاران خیابانى خوددارى كنند؛ چرا كه در اكثر موارد زندگیهاى این افراد با بى‏اعتمادى مرد به آنها همراه مى‏گردد و عاقبت از هم مى‏پاشد.
 باید دختران در انتظار خواستگار مطلوب خویش بمانند؛ زیرا اولاً این انتظار با فطرت دختران كه بر پایه حیا استوار است، بیشتر سنخیت دارد و باعث مى‏شود این گوهر با ارزش كه براى دختران از بایسته‏ترین ویژگیها محسوب مى‏شود، محفوظ بماند و ثانیاً انتظار كشیدن و عمرى آسوده زیستن بهتر از ارتباط غیر مشروع و شكست غیر قابل جبران در زندگى است. شاید در ابتدا فكر كنید این خواستگار، مرد رویاهاى شما نیست؛ ولى مطمئن باشید حتى اگر خودتان نیز اقدام مى‏كردید، نمى‏توانستید به مرد مورد نظر خویش دست پیدا كنید؛ چون هرگز انسان نمى‏تواند كسى را پیدا كند كه به طور كامل و از همه لحاظ مطابق میل و خواسته‏اش باشد.
 پس بهتر است در این ماجرا طبق سنت دیرینه و مرسوم خویش كه ریشه در آیین مذهبى و ملّى‏مان دارد، عمل كنیم و پس از انجام تحقیقات لازم در خصوص شخصیت خواستگار مورد نظر، به خداوند متعال توكل كنیم.
 و اما عشق چه مى‏شود؟
 شاید خواننده گرامى بگوید: شما بدون در نظر گرفتن نیازِ انسان به عشق‏ورزى و محبت، هر چه خواستید گفتید. مگر مى‏شود به جوان بگوییم كه عاشق نباش! مگر مى‏شود این موهبت خدادادى را از او سلب كرد! اصلاً یكى از مهم‏ترین و به یاد ماندنى‏ترین خاطرات زندگى، مربوط به معاشقه‏هاى دوران جوانى است. چگونه از جوانها بخواهیم در صدد ساختن خاطره‏هاى شیرین براى آینده‏شان نباشند!
 پاسخ این است كه ما هرگز با عشق مخالف نیستیم و هرگز در صدد رد كردن آن نخواهیم بود. چگونه آن را رد كنیم! در حالى كه ادبیات و فرهنگ دینى ما پر است از مفاهیم عاشقانه؛ به طورى كه از مجموع آنها اهمیّت عشق در زندگى انسان دانسته مى‏شود؛ چنان كه حافظ مى‏گوید:
 بحریست بحر عشق كه هیچش كناره نیست‏
آنجا جز آنكه سر بسپارند چاره نیست‏
 و نیز مى‏گوید:
 در ازل پرتو حسنت زتجلى دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
 پس نه ما، بلكه هیچ‏كس نمى‏تواند لزوم عشق را در زندگى بشر رد كند. حتى باید گفت: یكى از مهم‏ترین تفاوتهاى آدمى با موجودات دیگر، عاشق شدنِ اوست؛ اما همان طور كه گفتیم، عشق واقعى و اصیل، عشقى است كه در راه خداوند متعال و براى او تحقق پذیرد؛ حتّى اگر این عشق در مورد خانواده، همسر و فرزندان باشد.
 چاره كار
 چرا عده‏اى خود را محتاج عشق قبل از ازدواج مى‏بینند؟ آیا نیاز به عشق در این مرحله یك نیاز طبیعى است؟
 حقیقت آن است كه عشقهاى آتشین امروزى، محصول دورى از سیستم پیشنهادى اسلام در مورد ازدواج است. اصولاً عمل به پیشنهادات اسلام در زمینه ازدواج، از به وجود آمدن زمینه عشقهایى كه داراى آثار سوء است، جلوگیرى مى‏كند و دیگر، اشخاص نیازى به عشقهاى این‏چنینى در خود احساس نمى‏كنند؛ زیرا عشق نتیجه نیاز است و بنابراین، دو نفر به دلیل احتیاج و دورى از یكدیگر، در آتش محبت مى‏سوزند و گرنه وقتى كه وصال مهیا مى‏شود، عشق نیز از بین مى‏رود؛ چرا كه نیاز بر طرف مى‏شود. به قول افلاطون: «وصال مدفن عشق است.»
 امروزه دخترها و پسرها تا سالها بعد از بلوغ جنسى، موفق به ازدواج نمى‏شوند و باید در آتش هجران جنس مخالف بسوزند و فشار وارده از قواى جنسى را تحمل كنند. همین عدم دست‏رسى و عدم ارضاى جنسى در وقت مناسب، به اضافه دیدن جنس مخالف، سبب كشش و جذبه‏اى مى‏شود كه منجر به عشق مجازى مى‏گردد. آنها به خاطر شعله كشیدن نیازهایى كه همه وجودشان را فرا گرفته، بدون در نظر گرفتن معیارهاى انتخاب، با یك نگاه دل مى‏بازند و آن را پنجره‏اى به سمت آزادى خود مى‏پندارند.
 بنابراین، ازدواج نكردن در زمان نیاز و در نتیجه، دور ماندن دو جنس مخالف براى مدتهاى طولانى از یكدیگر، مهم‏ترین علت ایجاد عشق غلط مى‏باشد و حال آنكه در اسلام براى جلوگیرى از ایجاد چنین عشقهاى مجازى و در امان ماندن از آسیبهاى ناشى از آن، ازدواجِ به هنگام مورد سفارش است.
 امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ اَنْ لَا تَطْمَثَ اِبْنَتُهُ فِى بَیْتِهِ؛(6) از سعادت مرد آن است كه دخترش در خانه او عادت ماهانه نبیند.» این بدان معناست كه هر چه سریع‏تر باید در جهت ازدواج فرزند خود اقدام كرد. بنابراین، دختر و پسر قبل از آنكه آینده‏شان از جانب آثار مخرّب عشقهاى زود گذر و خیابانى تهدید شود، در كنار هم قرار مى‏گیرند و از همان ابتدا به آرامش مى‏رسند و این نكته از اهمیت بسزایى برخوردار است؛ چون با وجود ازدواجهاى اسلامى، زوج جوان بدون داشتن گذشته‏اى پر از التهاب و اضطراب، عارى از هر گناه و انحراف، زندگى مشترك خویش را شروع مى‏كنند و جامعه‏اى كه چنین زوجهایى در آن باشد، جامعه‏اى كم طلاق، پر نشاط و سالم خواهد بود.
 با توجه به اینكه هنوز فرهنگ ازدواجهاى اسلامى در جامعه ما پیدا نشده است، باید جوانان تمام سعى خود را در جهت كنترل غرایز و مهار كردن علایق خویش بگمارند و بدانند كه با این كار علاوه بر تضمین آینده اخلاقى و روانى خویش، از اجر اخروى نیز برخوردار خواهند شد كه پاداشى معادل پاداش شهید دارد؛ چه آنكه امام صادق‏علیه السلام فرمودند: «مَنْ عَشِقَ شَیْئاً وَ كَتَمَ وَ عَفَّ وَ مَاتَ ماتَ شَهِیداً؛(7) هر كس به چیزى عاشق شود و آن را ابراز نكند و عفت به خرج دهد و در همین حال بمیرد، شهید از دنیا رفته است.»
 به هر حال، كنترل غرایز در چنین شرایطى تنها راه ممكن براى جوانان است؛ خصوصاً دختران كه خلقتشان بر اساس محبت شكل گرفته و در صورت ایجاد علاقه، به سختى مى‏توانند از كسى دل بكنند. آنها باید از محیطهایى كه امكان ورودشان به عرصه‏هاى پر خطر را تقویت مى‏كند، خوددارى كنند. به عنوان مثال، یكى از این محیطهاى پر خطر، چت در اینترنت است كه متأسفانه بعضى از خانواده‏ها از خود درایتى بروز نمى‏دهند و دختران جوان خود را در این محیط، آزاد مى‏گذارند كه نتیجه آن در برخى مواقع، دوستیهاى نافرجام، از بین رفتن آبروى اجتماعى، تهدید آینده و دهها ضایعه دیگر است.
 محبت بعد از ازدواج‏
 نیاز انسان به محبّت ورزى نسبت به جنس مخالف غیر قابل انكار است و هیچ زمانى براى انتظار این محبّت بهتر از زمان بعد از ازدواج نیست؛ آن زمان كه دو جوان به عقد هم در مى‏آیند و قرار است عمرى با هم زندگى كنند.
 ازدواج میعادگاهى است كه دو انسان را با دو سلیقه و دیدگاه مختلف در كنار یكدیگر جمع مى‏كند و قرار بر این است كه این پیمان تا پایان عمر باقى بماند؛ اما مگر مى‏توان بدون هیچ‏گونه جنجال و برخوردى در عین صلح و صفا با هم زندگى كرد! حتى اگر آن دو خیلى به هم شبیه باشند، باز هم در صحنه‏هایى از زندگى با تناقص و اختلاف رأى مواجه مى‏شوند.
 تنها عاملى كه باعث مى‏شود آن دو بتوانند به زندگى خویش ادامه دهند، وجود محبّت و علاقه وافر است. به راستى آیا شما اكسیرى كارسازتر از محبّت مى‏شناسید كه بتواند دو نفر را با سلایق متفاوت در كنار هم جمع كند؟ آیا چیزى جز صمیمیت مى‏تواند آنها را بر نادیده گرفتن عیوب و نقایص یكدیگر موفق كند؟
 علاوه بر این، محبّتى كه در آن زمان ایجاد مى‏شود، صادقانه و از صمیم قلب خواهد بود؛ به خلاف دوستیهاى كاذب كه پر از اضطراب و تقبیحات اجتماعى است. زوجین در سایه محبّتهاى بعد از ازدواج مى‏توانید كمبودهاى عاطفى و نیازهاى احساسى خویش را به طور كامل جبران كنند.
 بنابراین، جوانان مى‏توانند با كمى صبر و تحمل و اندكى سعى و تلاش به همراه اهتمام والدین براى ازدواج به موقع آنان، خود را از گرداب دوستیهاى قبل از ازدواج برهانند و محبّت سرشار خویش را براى بعد از آن ذخیره كنند تا با این كار براى همیشه طعم شیرین محبّت ورزى را در زندگى بچشند.
  ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) امام رضاعلیه السلام فرمود: «اَلْحُبُّ دَاعِى الْمَكَارِهِ؛ عشق و محبت مایه گرفتارى است.» (میزان الحكمة، محمدى رى شهرى، انتشارات دارالحدیث، اول، 1375 ش، ج 1، ص 498.
2) افق حوزه، ش 27، 9/4/82، ص 6؛ به نقل از كتاب آمارها پرده بر مى‏دارند، اصغر جدایى، ص‏112.
3) این برداشتى است از كلام امیر عارفان حضرت على‏علیه السلام كه مى‏فرماید: «مَنْ عَشِقَ شَیْئاً اَعْشَى بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ؛ هر كس به چیزى عشق بورزد، دیده بصیرتش را كور مى‏كند و قلبش را مریض مى‏گرداند.» (نهج البلاغه، محمد دشتى، انتشارات مشرقین، ششم، خطبه 109).
4) لَا شِیمَةَ اَقْبَحَ مِنَ الْكِذْبِ.» (میزان الحكمة، ج 3، ص 2677، ح 17398.)
5) عیون الحكم و المواعظ، ص 43.
6) حدائق الناضرة، محقق بحرانى، مؤسسه نشر اسلامى، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1377 ش، ج 23، ص 154.
7) مغنى المحتاج، محمد بن الشربینى الخطیب، بیروت، انتشارات مصطفى البابى الحلبى، 1376 ق، ج 1، ص 350.
 

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده