تاریخ انتشار: 09 دسامبر 2014 شماره مطلب: 744463 تعداد بازدید: 567 نظرات: 0
گلدسته، چون تنها دخترم بود. خیلی به او علاقه داشتم. یک بار که در زمان جنگ به خانه اش در دزفول رفته بود...
آنچه دیگران می خوانند:
یک نت ـ گلدسته، چون تنها دخترم بود. خیلی به او علاقه داشتم. یک بار که در زمان جنگ به خانه اش در دزفول رفته بودم، دیدم شب موقع خواب با پوشش کامل می خوابد!
تعجب کردم؛ در آن هوای گرم جنوب، خوابیدن با لباس زیاد کار آسانی نبود!
علت را که پرسیدم، گفت:«پدر جان، اینجا هرلحظه ممکن است بمباران شود؛ باید از هر نظر آمادگی داشته باشم. ممکن است فردا صبح زنده نباشیم. پس باید پوشش کامل داشته باشیم تا وقتی ما را از زیر آوار خارج می کنند، مشکلی وجود نداشته باشد.
منبع : jamnews.ir
موضوع: