رفتن به محتوای اصلی

چرا به امام علی (ع) امير المومنين مي گويند؟

تاریخ انتشار:
یک نت ـ چرا لقب امیرالمؤمنین را فقط مى توان به امام على(علیه السلام) نسبت داد؟چه کسی این لقب را به آن حضرت داده است ؟
چرا به امام علی (ع) امير المومنين مي گويند؟

چرا لقب امیرالمؤمنین را فقط مى توان به امام على(علیه السلام) نسبت داد؟چه کسی این لقب را به آن حضرت داده است ؟

پاسخ :

امیرالمؤمنین وصفى است که در آن معانى و مضامین بلندى نهفته است و کسى که رداى امیرالمؤمنین بودن را بر تن مى کند و در این منصب مى نشیند، امیر و حاکم مسلمانان مى شود و پیروى و اطاعت از او بر آنان واجب مى شود. علامه مجلسى در این باره مى فرماید:(بر خلق اطاعت از کل اوامر و نواهى امیرالمؤمنین واجب است، چون الف و لام (ال) در المؤمنین دلالت بر عموم دارد)([1])

پس با اندکى تدبّر در مى یابیم که نمى توان این لقب را به هر کسى نسبت داد و اگر جاهلان و ناآگاهان، این لفظ را در وصف افراد نالایق به کار مى برند به یقین نامى بى مسمّى و بى محتوا خواهد بود. پس به غیر از معصوم که هیچ خطا و اشتباهى در او راه ندارد، کسى را یاراى رسیدن به چنین مقام و منزلتى نیست چرا که خداوند مردم را به پیروى مطلق از شخصى که دچار اشتباه مى شود، امر نمى کند.([2])

در مورد اختصاص لقب امیرالمؤمنین به حضرت على(علیه السلام) باید دانست که در کتب روایى([3]) از جمله کتاب الیقین([4]) که کتابى مستقل در زمینه مورد بحث است، روایاتى نقل شده که بر اختصاص این لقب به امام على(علیه السلام) دلالت دارند و این که این لقب از طرف خداوند براى آن حضرت - على(علیه السلام) ـ انتخاب شد. از جمله از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده که در معراج بعد از این که خداوند حضرت على(علیه السلام) را جانشین و خلیفه بعد از من معرفى کرد فرمود:

(و هو امیرالمؤمنین حقّاً لم ینلها احد قبله و لیست لاحد بعده) یعنى امیرالمؤمنین حقیقى اوست و قبل و بعد از او کسى به این نام، نامیده نشده و نخواهد شد.([5]) همچنین در روایت دیگرى از امام جعفر صادق(علیه السلام)سؤال شده که آیا در زمان امامت حضرت مهدى - عجّل اللّه تعالى فرجه ـ مى توان او را امیرالمؤمنین خطاب کرد؟

ایشان فرمودند:

این نامى است که خداوند حضرت على(علیه السلام) را به آن نامیده است.([6])البته در مقابل این روایات، اندک روایاتى است که در آنها این لقب به ائمه دیگر هم نسبت داده شده از جمله در روایتى آمده که: شخصى به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد سلام بر تو اى امیرالمؤمنین و حضرت(علیه السلام)جوابِ سلامش را دادند، ابى الصباح که در آن جا حضور داشت گفت: من ندیده ام که کسى به این لقب سلام داده شود مگر حضرت على(علیه السلام)، امام(علیه السلام) فرمودند: کسى حقیقت ایمان را نیافته مگر اینکه بداند آن چه براى اولین از ائمه ثابت است براى آخرین هم ثابت است.([7])

همچنین در بعضى از متون تاریخى آمده که امام حسن(علیه السلام) لقب امیرالمؤمنین را براى خود به کار برده اند و در طى نامه اى که براى معاویة ـ لعنة اللّه علیه ـ فرستاده اند چنین نوشته اند:(من عبداللّه الحسن امیرالمؤمنین الى معاویة)([8])

«یعنى نامه اى از طرف بنده خدا حسن امیرالمؤمنین به معاویه.»

اما روایات متعارض به دلیل کم بودن([9]) و ضعف سند قابل معارضه با روایات بیان شده در اختصاص این لقب به حضرت على(علیه السلام) نیستند و در مورد امام حسن(علیه السلام) احتمال دارد که در اصل ابن امیرالمؤمنین بوده و لفظ ابن افتاده باشد چنان که ابن ابى الحدید عبارت را این گونه ضبط کرده است.([10])

مرحوم علامه مجلسى به نحو مطلوبى بین دو دسته روایات جمع نموده و فرموده:

اولا: اگر چه به کار بردن اسم امیرالمؤمنین براى ائمه دیگر(علیهم السلام) به خاطر مصالحى ممنوع است ولى معناى آن در آنان وجود دارد.ثانیاً: حتى مى توان گفت که این لقب در مورد آنان هم صادق و جائز است ولى براى جلوگیرى از سوء استفاده دشمنان از به کار بردن این نام براى خود جلوگیرى نموده اند.([11])

خلاصه این که لقب امیرالمؤمنین لایق و زیبنده هر کسى نیست و کسى مى تواند امیرالمؤمنین باشد که از هر خطا و اشتباهى مصون و معصوم باشد و از بین معصومین(علیهم السلام) روایات زیادى داریم که آن را به حضرت على(علیه السلام)اختصاص داده اند اگر چه عده کمى از روایات و بعضى از عبارات تاریخى این لقب را به بعضى از ائمه دیگر هم نسبت داده اند، ولى قابل توجیه است.

پاورقی ها:[1]- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث العربى) ج 37، ص 339.[2]- حسن بن یوسف حلّى، کشف المراد، قم، مکتبة المصطفوى، ص 287.[3]- ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 37، باب 54، باب السّلیم على علىّ(علیه السلام) بامرأة المؤمنین.[4]- کتابى است از ابن طاووس، در مورد لقب امیرالمؤمنین که اکثر روایات از طریق اهل تسنّن نقل شده.[5]- على بن طاووس، الیقین (قم، دارالکتب جزایرى، ربیع الثانى 1412، باب 22) ص 129.ـ ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسى، أمالى (دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق، مجلس 12) ص 354.ـ بحارالانوار، همان، ج 40، باب 91، ص 13.ـ حافظ ابوالمئید أخطب الخوارزم، مناقب خوارزمى (مکتبة نینوا الحدیثة) ص 215.[6]- محمد بن یعقوب کلینى، کافى (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 5، 1363 ش) ج 1، ص 411.[7]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.[8]- ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین (ایران، شریف رضى، چاپ اول) ص 64.ـ احمد بن یحیى البلاذرى، انساب الأشراف، تعلیقه محمد باقر محمودى (قم، مجمع احیاء الثقافة الأسلامیه، چاپ دوم، 1411 ق، ترجمه امام حسن) ص 33.ـ احمد بن اعثم، الفتوح (بیروت، دارالندوة الجدیدة، چاپ اول) ج 4، ص 151.[9]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.[10]- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه (دار احیاء التراث العربى، چاپ دوم، 1387 ق) ج 16، ص 33.[11]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.

 

منبع : راسخون

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا