علاقه و وابستگی به همجنس

دختری هستم 17 ساله که دو سالی است عشق بی حاصلی عذابم ميدهد. عشقی عظيم به يک دختر! بگذاريد از اول بگویم. سال اول دبيرستان با وی آشنا شدم از همان اول برایم خاص بود. خیلی دوستش داشتم.
 عشق دختر 17 ساله به يك دختر (علاقه و وابستگی به همجنس)

سرنوشت هاي عبرت آموز/ عشق دختر 17 ساله به يك دختر (علاقه و وابستگی به همجنس)

كاربران محترم يك نت : در اين بخش سرنوشت هاي عبرت آموز دختران و پسران گذاشته مي شود كاربران گرامي مي توانند نظرات و راهنمايي هاي خودشون رو در بخش نظرات در پائين صفحه مطرح بفرمايند . با تشكر

دختری هستم 17 ساله که دو سالی است عشق بی حاصلی عذابم ميدهد. عشقی عظيم به يک دختر! بگذاريد از اول بگویم. سال اول دبيرستان با وی آشنا شدم از همان اول برایم خاص بود. خیلی دوستش داشتم. اما سعی می‌کردم کتمان کنم. هر روز و شب بفکرش بودم، تمام دنيا من شده بود.

  حس مي‌كردم او هم دوستم دارد. باهم صميمي‌تر شديم وقتی کنارم مي‌نشست خيلي ذوق مي‌كردم و احساس و آرامش خوبی داشتم. اسمش قلبم را مي‌لرزاند. خدا ميداند به امید دوباره با او بودن تابستان رو چگونه گذراندم. در دوم دبيرستان کنار من ننشست انگار اصلا مرا نمی‌بیند. خيلي عذاب مي‌كشيدم وقتی با يكی ديگر صحبت می‌کرد. وی با دختری صميمي شد که همان دختر با من هم دوست بود و فقط ازحرفهايی كه عشقم به ایشان مي‌گفت به من می‌گفت.

جملاتی چون: عاشقت هستم، خيلي دوستت دارم، من خيلي وابسته‌ تو شدم و ... . من فقط عذاب مي‌كشدم از عشقی كه عشقم نسبت به وی داشت. حتی ديگر اجازه نمی‌داد به وی دست بزنم.

خلاصـه تير ماه پرسيدم چرا اينقدر اذيتم كردید. مي‌گفت از رو لجبازی بوده من تو را دوست داشتم و تو تنهاترين حسم بودی و من تظاهر ميی‌كردم كه او را دوست دارم تا به تو حرص دهم، چون دوستت داشتم. نمی‌دانم چه كنم، سخنانش را باور كنم يا نه. و از طرفی ديگر چون ميدانم اين عشق هيچ عاقبتي ندارد چون هردو دختريم، مي‌خواهم فراموشش كنم.

اما نمی‌توانم صبح چشمانم را كه باز مي‌كنم تا شب موقعی كه چشمانم مي‌بندم در ذهنم است. از دلتنگی‌اش روزی دو ساعت گريه ميكنم. هر چه سعی می‌کنم دیگر فکر نکنم و رابطه‌ام را قطع کنم نمی‌شود.

شما را بخدا كمكم كنيد؟ چگونه بايد از اين عشق بي حاصل راحت شوم.

 

با سلام به شما پرسشگر عزیز!

حقیقت این است که تا انسان خودش از خطرات یک کار افراطی آگاه نباشد و آن کار را به صلاح خود بداند نمی توان او را از آن کار منصرف نمود. پس ابتدا لازم است شما مطالبی را که ارائه می شود در اختیار فرد مذکور بگذارید تا به یکسری واقعیات پی ببرد و بعد در قدم بعدی خود تصمیم بر ترک اینگونه روابط افراطی بگیرد.

قبل از ارائه راهکارها باید اصل مسأله را ریشه یابی کنیم و علل اینگونه رفتارها را کشف کنیم و سپس حد و حدود آن را با توجه به مسائل شرعی و یافته های روان شناختی مشخص کنیم. بدون تردید انسان دارای یک سلسله نیازهای مادی و غیرمادی است و رشد و کمال او نیز در گرو ارضای صحیح و به موقع این نیازهاست.

یکی از مهمترین نیازهای انسان، نیازهای عاطفی است. انسان از بدو تولد تا پایان عمر باید عواطفش ارضا شود و الا دچار مشکل می شود. نیاز به محبت ورزیدن به دیگران و مورد محبت دیگران واقع شدن دقیقا یک نیاز عاطفی است. این نیاز در طی مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگی شکل های مختلفی پیدا می کند و در هر دوره ای به گونه ای متناسب با آن زمان باید ارضا شود. در دوره نوزادی از طریق والدین به خصوص مادر با بوسیدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه های محبت آمیز مادر به او و با چسباندن او به خود نیاز کودک ارضا می شود. در این دوره تأمین نیازهای عاطفی کودک به اندازه نیازهای فیزیولوژیکی مانند آب و غذا و پوشاک برای رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکی تأمین این نیاز توسط اعضای خانواده و همه کسانی که به نحوی با کودک ارتباط دارند تأمین می شود. در دوره نوجوانی از طریق دوستان و گروه همسالان و در دوره جوانی از طریق دوستان، خویشاوندان و همسر به این نیاز پاسخ داده می شود. روان شناسان علت وابستگی انسانها را به یکدیگر همین نیازهای عاطفی می دانند. اگر این نیازها از همان اول به طور صحیح و به موقع تأمین شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگی ایمن پیدا می کند و الا وابستگی ناایمن و مرضی در او شکل می گیرد یعنی در عین حال که به دیگران وابسته است ولی احساس امنیت کافی نیز نمی کند و مستعد انواع اختلالات روانی مانند بیماری های اضطرابی، افسردگی و... می شود و دیر یا زود به دامن یکی از این بیماری های روانی فرو می غلتند.

گفتنی است اساس و پایه دوستی ها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل می گیرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه این دوستی ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پاره ای از صفات اخلاقی باشد که او را برای فرد دیگر دوستداشتنی می سازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفی اش را به وسیله آن پر کند. ماهیت این دوستی گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد. زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، آنها را دچار سرگردانی می کند که اکنون چه باید بکنند. این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود.

روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. در واقع دوستان برای فرد تكیه گاهی هستند كه به او احساس امنیت می دهند. همسالان حكم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یكدیگر دارند. این كنشهای متقابل با دوستان باعث می شود كه آنها احساسات و عقاید یكدیگر را هر چه بیشتر درك كنند و در برابر آن حساس باشند.[1]

مرحله اجرائی، مرحله ای است كه جوان می خواهد بهترین و ارزشمند ترین چیزی كه دارد به دوست صمیمی خود هدیه كند و این یكی از ویژگی های مهم این مرحله است كه اریكسون یكی از روانشناسان غرب، آن را مرحله صمیمت نام گذاری كرده است. جوان تمام هم و غم اش و فكر و اندیشه اش ، دوستی است كه برای او ارزش و اهمیت قائل است به همین جهت است كه روابط دوستانه اش بسیار زیاد است. بنابراین چنین حالتی در این دوران چندان غیرطبیعی نیست.

لازم به ذکر است جوانانی که از روحیه عاطفی بیشتری برخوردارند و اجتماعی تر و خونگرم هستند تحت تأثیر احساسات و عواطف دیگران بیشتر واقع می شوند.

علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدین، مشغولیت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ایمان نگردد اشكالى ندارد، بلكه اگر در راستاى اصلاح و قوّت بخشیدن به این امور باشد بسیار خوب و مفید خواهد بود، البته بهترین سیاست در این مسائل، میانه‏‌روى است و زیاده‌‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتیجه اگر بخواهید در این مسأله در حد اعتدال رفتار نمایید درباره مشكلات آن فكر كنید و سعى كنید خود را قانع كنید كه افراط در این زمینه به ضرر روح و سلامت روان شما است. علاوه بر این كه افراط در این گونه دوستى‌‏ها گاهى اثر عكس مى‌‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏‌گراید. زیرا افراط شما موجب به وجود آمدن توقع زیادتان مى‌‏گردد و ممكن است او نتواند در حدّ توقّعتان شما را راضى نماید.

علت دیگر دوستی های افراطی نیاز جنسی است که هم پایه های زیستی دارد و هم جنبه روانی، لذا میل به جنس مخالف شدت پیدا می کند و گاهی اوقات نیز به دلایل گوناگونی ممکن است در قالب همجنس خواهی ظاهر شود. بنابراین علت این وابستگی ها در واقع نیازهایی است که انسان دارد اما سؤال اینجاست که اگر علت آنها نیازهای واقعی زیستی و روان شناختی است چرا تبدیل به اختلال رفتاری و انحراف می شود؟ علل این انحرافات رفتاری بسیار زیاد است و هر فردی ممکن است به دلایل خاصی دچار این انحرافات شود.

گاهی خانواده ها وظیفه خود را به دلیل عدم آگاهی یا اهمال کاری درست انجام نداده اند، گاهی اوقات دوستان ناباب، گاهی رسانه های جمعی و تبلیغات فرهنگی و الگوسازی های غلط، تقلیدهای کورکورانه، بالا رفتن سن ازدواج، اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها، نداشتن الگوهای مطلوب، جهل و ناآگاهی از پیامد انحرافات رفتاری، افراط و تفریط ها، ضعف ایمان و بی توجهی به آموزه های دینی، کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی و معنوی و ده ها عامل دیگر می توان برشمرد که می توانند علل این مشکلات رفتاری بین نوجوانان و جوانان باشند. اما از نظر شرعی حکم این وابستگی ها چیست و حد و حدود آن چه مقدار است؟

از نظر شرعی دوستی با جنس موافق و محبت ورزیدن به یکدیگر اشکالی ندارد اما اگر تبدیل به لذات شهوی و جنسی شود در هر مرتبه ای که باشد اعم از نگاه کردن، بوسیدن و تماس بدنی، همه حرام است و باید به جوانان تذکر داده شود تا حدود شرعی را در اینگونه ارتباطات دوستانه مراعات کنند و برای پیشگیری باید قبل از این که اینگونه وابستگی ها به انحراف جنسی و رفتاری تبدیل شود نکات زیر را رعایت نمود:

- از نگاه های تند و خیره شدن به اندام یکدیگر خودداری گردد زیرا همجنس بودن مجوزی برای نگاه های شهوت آلود نیست.

- در محیط هایی كه با هم هستند حتی الامکان باید از پوشش مناسب استفاده کرد و از نیمه عریان شدن در مقابل دیگران اجتناب کرد.

- اجتناب از خوابیدن کنار هم و زیر یک پتو.

- اجتناب از گفتگوها درباره مسائل جنسی.

همچنین تذکر این نکته ضروری است که افراط در اینگونه وابستگی ها به زندگی آینده آنها به صورت جدی آسیب می رساند زیرا با هزینه کردن عواطف بیش از حد معمول با دوستان، باعث می شود در آینده نتوانند روابط عاطفی وجنسی مطلوبی با همسر خود داشته باشند زیرا هر انسانی دارای یک منبع محدودی از انرژی روانی است و همین طور که توانایی جسمانی او محدود است انرژی های روانی او نیز محدود است بنابراین باید این انرژی ها را به موقع، به تدریج و با احتیاط هزینه کرد.

یکی دیگر از آسیب های خطرناک وابستگی های افراطی، ضعیف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زیرا افراد وابسته در تصمیم گیری های خود نیز به دیگران وابسته می شوند و نمی توانند به موقع و به نحو صحیح تصمیم بگیرند.همیشه موفق باشید!

1. ر.ك ماسن و دیگران، رشد و شخصیت كودك، ص 506.
 

منبع:soalcity.ir

 

امتیاز: 
میانگین: 4 (1 vote)

دیدگاه‌ها

منم یه دخترم ویه ساله عاشق یه دخترتومدرسمون شدم اولاش خیلی حس خوبی داشتم اخه اونم منو خیلی دوست داره ولی خچالتیه وهمش ازم فاصله می گیره حتی توچشامم نگا نمی کنه منم چون اون خجالتیه وپایه نیس می خوام بی خیالش شم ولی خیلی دوسش دارم شب وروز بهش فک می کنم اهنگ غمگین گوش می دم....خیلی بده دوس دارم فقط واسه یه هفته باهاش تویه خونه زندگی کنم
سلام.منم همین حس رو تجربه کردم. منم عاشق دوستم شدم و حس می کردم که اون هم همین حس رو نسبت به من داره. ما خیلی با هم صمیمی شده بودیم تا این که سر یه جریان خیلی مزخرف به هم زدیم و اون الان میگه که من دیگه تو رو دوست ندارم ومن هم تنها کاری که میتونم بکنم گریه کردنه
سلام منم دقیقا همین مشکل ،و دارم اول دبیرستان عاشق یه دختر شدم البته اول اون گفت که عاشق من شده انقدر گفت تا منم عاشقش شدم حالا دو سال گذشته و اون منو فراموش کرده و عاشق یکی دیگه شده اما من هنوزم عاشقشم و دارم داغون میشم
دوستت داشتن جنس موافق همیشه بوده وهست...چون احساسات یکیه قدرت درک یکی هستش...پس دوست داشتن عادیه...اماوقتی ازمرز میگذره این دوست داشتن به نظرمن یعنی اینکه توخودت دوس داری مثل اون باشی یعنی اون شخص رفتارای موردعلاقه ی توروداره ....خب شمام که هم جنسین پس سعی کن رفتاراشویادبگیری تاازخودت به عنوان خانوم لذت ببری نه ازیکی دیگه
دوستت داشتن جنس موافق همیشه بوده وهست...چون احساسات یکیه قدرت درک یکی هستش...پس دوست داشتن عادیه...اماوقتی ازمرز میگذره این دوست داشتن به نظرمن یعنی اینکه توخودت دوس داری مثل اون باشی یعنی اون شخص رفتارای موردعلاقه ی توروداره ....خب شمام که هم جنسین پس سعی کن رفتاراشویادبگیری تاازخودت به عنوان خانوم لذت ببری نه ازیکی دیگه
برو خواستگاریش
منم اىن حسو نسبت به ىکى داشتم اما سال کنکور چون درسم واسم مهم تر بود باش به هم زدم,الان بعد ىه سال اصلا بش فک نمىکنم,ىنى. ىه جوراىى واسم خنده دار شده
عزیزم من کاملا درکت میکنم.منم عاشق یکی از هم کلاسی هام شدم. خیلی دوسش دارم.به طوری ک واقعا بدون اون زندگی محاله. خیلی سعی کردم فراموشش کنم چون اون هیچ حسی بهم نداره و فقط بخاطر دلسوزی باهام دوسته.ولی هر بار نمیشه نمیشه.دو ساله ک همش روز و شب به اون فکر میکنم.اونایی ک میگن فراموش کردیم اون عشق نبوده‌ .عشق فراموش شدنی نیس. فقط باید باهاش کنار بیای. خیلی سخته درکت میکنم..
منو یکی از دوستای صمیمیم یه سالو نیمه باهم درحد عاشقانه یم.اولش عاشق نبودم اما عاشقم کرد به طوری که اسمشو رفتاراشو پسرونه کرد حتی موهاشوکوتاه کرد.خیلی بهم وابسته ایم.اما من خیلی ذهنم درگیر شده.راهنمایی کنید:-(
به دليل كمبود محبت و بحث بلوغه من حستو درك مي كنم ميدونم كه ي روز اين حست تموم ميشه ميدونم سخته ولي سعي كن زودتر تمومش كني چون هميشه ي رنجي از اين دوران تو دلت باقي ميمونه
به نظرم درسته که شما دخترید ولی احتمالا روحیه تون مث پسرا باشه من خودم با این جور دخترا ی مواجه شدم از کمبود محبت شدیده و از مشکلاتی که به هر نحوی براشون پیش اومده دوست عزیز سعی کن تا جای که می تونی ذهن خودت و به چیزای دیگه ای. مشغول کنی وحتما بری پیش روانشناس توکل به خدا هم یادت نره ایشالا درست می شه عزیزم
تو رو بخدا دست از سر دوستت بردا چون این کار عاقبت خوبی نداره اگه واقعا دوسش داری دیگه بهش هم حتی فک نکن من خودمم اینجوریم دوستم خیلی دوسم داره نمی دونه با این علاقه بی جاش چه مشکلاتی رو برام درست کرده حتی اون الان ازدواج کرده باز هم علاقه اش کم نشده ولی من به خاطرش جواب خاستگارامو دادم دیگه خسته ام
به نظرم درسته که شما دخترید ولی احتمالا روحیه تون مث پسرا باشه من خودم با این جور دخترا ی مواجه شدم از کمبود محبت شدیده و از مشکلاتی که به هر نحوی براشون پیش اومده دوست عزیز سعی کن تا جای که می تونی ذهن خودت و به چیزای دیگه ای. مشغول کنی وحتما بری پیش روانشناس توکل به خدا هم یادت نره ایشالا درست می شه عزیزم
من هم 16سالم هست دچار این مشکل شدم خیلی زیاد نمیدونم چرا عاشق دخترا میشم با اینکه پسرای اطرافم خیلی زیاده ولی تمایلم به دخترا بیشتره در دوران مدرسه خیلی از دخترا ذهنم رو مشغول میکردن وباعث میشدن درست درس نخونم واقعا نمیدونم چه کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام منم شمارادرک می کنم ولی من امسال تازه واردمدرسه ای شدم که فقط یکی ازدوستام اونجا هست که تازه اونم باهاش رابطه ای نداشتم وامسال عاشق دختری شدم که اولش عشقم یک طرفه بود واونقدر عاشقش شدم که بدون اون دنیا برام جهنم بود ولی وسط های سال که شد یک نفرعاشق من شدکه اصلا من از اون خوشم نمی امدولی اون توی دوستی من عشقم زمانی که باهم قهرکرده بودیم کمکم کرد بعدزمانی عشقش به من شروع شدکه من رفتم کنارش نشستم من اونی که عاشقش بودم اونقدر دوستش داشتم که بهش میگفتم نفس من بااون کسی که عاشقم بودسریک شرطالکی حاظرشدبااصرار زیاد من رگم راباتیغ بزند وبعدازسرعذاب وجدان خودش هم رگش رابدتر ازمن زد که دوبار عمل کرد من باور نداشتم که منو دوست داره ولی اززمانی باورم شدکه برام گل وکادو اوردبعدبه همه چی فامیلام وچه دوستام ثابت کرده بود دوستم داره یکی دیگه این که هرشب به خاطرم گریه کرودوبار به خاطرم خودکشی کرد واین ها باعث شد که نفس وفراموش کنم وبه جاش کسی که دوستش نداشتم بشه تمام زندگیم که خیلی هم دوستش دارم وخواهم داشت ولی یکی از ترسام ونگرانی های هرروز من این است که چون اون ازمن هم خوشکل تره هم درسخون تره وهم.......وهم دستاش از من خوشکل ترن میترسم منوفراموش کنه وعاشق اونا بشه یایک روزی پشیمون بشه از این که عاشق من بی لیاقت شده ولی اگه اونم منو فراموش کنه من عاشقش می مونم حتی اگه تمام دنیا بگن بده من میگم نه اون جون منه
سلام منم شمارادرک می کنم ولی من امسال تازه واردمدرسه ای شدم که فقط یکی ازدوستام اونجا هست که تازه اونم باهاش رابطه ای نداشتم وامسال عاشق دختری شدم که اولش عشقم یک طرفه بود واونقدر عاشقش شدم که بدون اون دنیا برام جهنم بود ولی وسط های سال که شد یک نفرعاشق من شدکه اصلا من از اون خوشم نمی امدولی اون توی دوستی من عشقم زمانی که باهم قهرکرده بودیم کمکم کرد بعدزمانی عشقش به من شروع شدکه من رفتم کنارش نشستم من اونی که عاشقش بودم اونقدر دوستش داشتم که بهش میگفتم نفس من بااون کسی که عاشقم بودسریک شرطالکی حاظرشدبااصرار زیاد من رگم راباتیغ بزند وبعدازسرعذاب وجدان خودش هم رگش رابدتر ازمن زد که دوبار عمل کرد من باور نداشتم که منو دوست داره ولی اززمانی باورم شدکه برام گل وکادو اوردبعدبه همه چی فامیلام وچه دوستام ثابت کرده بود دوستم داره یکی دیگه این که هرشب به خاطرم گریه کرودوبار به خاطرم خودکشی کرد واین ها باعث شد که نفس وفراموش کنم وبه جاش کسی که دوستش نداشتم بشه تمام زندگیم که خیلی هم دوستش دارم وخواهم داشت ولی یکی از ترسام ونگرانی های هرروز من این است که چون اون ازمن هم خوشکل تره هم درسخون تره وهم.......وهم دستاش از من خوشکل ترن میترسم منوفراموش کنه وعاشق اونا بشه یایک روزی پشیمون بشه از این که عاشق من بی لیاقت شده ولی اگه اونم منو فراموش کنه من عاشقش می مونم حتی اگه تمام دنیا بگن بده من میگم نه اون جون منه
درکت می کنم منم هم عشق یک طرفه دوطرفه راچشیدم وهیچ کدامش سرانجامی نداری وهمش اخرش بن بسته چون هم جنست هستن ونمی تونی باهاشون ازدواج کن ولی اگه عاشق خدابشی هیچ وقت پشیمون نمی شی بهت قول میدم
من میخوام به عشقم بگم که هیچوقت اونو فراموش نمی کنم وهمیشه عاشقش می مونم
منم
منم عاشقه همکلاسیم شدم...فکر میکردم دوسم داره ولی بی محلی میکنه من حتی روزه تولدش رو هم یادم بود و لحظه شماری میکردم تا تبریک بگم ...من افسرده بودم ک عاشقش شدم حتی وقتی میدیدم آنلاینه خوشم میومد...اشکشو میدیدم اشکم درمیومد.. معلما دعواش میکردن سردرد میگرفتم وقتی بهش نگاه میکردم تو چشماش گم میشدم برق خاصی داشت اسمشو میشنوم قلبم میلرزه عکسشو میبینم لبخند میزنم ازش خبر میشنوم هیجان میگیرم حتی الآن ک دارم دربارش مینویسم لبخند رو لبامه آخه دختر به این دوست داشتنی مگ داریم همش دعا میکنم کاش پسر بشم و باهاش ازدواج کنم هرچند هوسی نسبت بهش ندارم ولی زیاد میتونم پیشش باشم آخ خیلی درکت میکنم اون دختر برای من مثل بته در حد پرستش دوسش دارم دعا میکنم باهرکی ازدواج کرد خوشبخت بشه دعا میکنم فرزندان صالح نصیبش بشه هرجا هستی دوست دارم
به نظر من دوست داشتن همجنس خودت بدنیست فقط بایدخودتوکنترل کنی منم دوستامودوست دارم اماخودمو کنترل میکنم چه دخترچه پسراشکال نداره همجنس خودشودوست داشته باشه.
به نظر من دوست داشتن همجنس خودت بدنیست فقط بایدخودتوکنترل کنی منم دوستامودوست دارم اماخودمو کنترل میکنم چه دخترچه پسراشکال نداره همجنس خودشودوست داشته باشه.
سلام خدا شفات بدھ مسخره نمىکنم واقعا اىن ىک جور مرىضى ذھنىھ در اولىن فرصت بھ ىک روانشناس مراجعھ کن ان شاللھ خوب مىشى
سلام به همه ... بچه ها اگه تجربه نداشتین و نمیتونین درکش کنین تروخدا مسخره شم نکنین ...من خودم همچین جریانی داشتم ک با مسخره بازی شرو شد ولی حالا دارم جون میکنم و به زور سره پام .همین ک بدونی به جایی نمیرسی خودش ادمو داغون میکنه . اون دوستی ک گفته بودن خصوصیاتی ک از اون همجنس دوس داریو تو یه جنس مخالف پیدا کن فکر خوبی دارن
عشق دخترب دختر ي چيز الكيه فقط يه احساس زودگذر هست, اگرهمه ي ما بادوستامون مثل خواهرخودمون رفتاركنيم همه ي دخترا رو ب چشم عشق نخواهيم ديد...ليلا(شيراز+
من عاشقه یه هم کلاسیمم 7 ساله که باهاش دوستم یعنی هرسال پیشم بوده طوری دوسش دارم که یکی میاد باش حرف بزنه ناراحت میشم چند وقته پیش تو یکی از حرفاش گفت من هیچ وقت عاشق نمیشم و این یعنی اون عاشق من نیست و فقط صمیمی ترین دوستشم اون همیشه کنار من میشینه با یکی زیاد حرف بزنم حسودیش میشه من میدونم هونم منو دوست داره ولی اون عاشق من نیست ولی من هستم نمی دونم چیکار کنم اون نمی دونه که من عاشقشم و دلم می خواد همیشه کنارم باشه و واسه این حاضرم هر کاری بکنم یه مدتم به عمل تغییر جنسیت فکر میکرم ولی حالا منصرف شدم چون اون منو خیلی دوست داره از همه بیشتر ولی نمی دونم اگه من عمل کنم و براش همه چیو بگم بازم منو بخواد لطفا یه راه کار درست بهم نشون بدید
باید پیش یک روانپزشک بروی چون امکان داره تی اس باشی درضمن اقایون و خانوم های قضاوت کننده بهتره بدونید اولین مرجعی که تغییر جنسیت زو واسه ترانسکشوال ها ازاد کرد امام خمینی بود ترنس ها ذهنش مخالف بدنشونه بهتره بیشتر بفهمی کی هستی
منم دقیقا چنین حسی ب یک پسر داشتم تامرز جنون رفتم دیوونه واردوسش داشتم ومیپرستیدمش باازدواج70 رصد مشکل م حل شد میتونم تجربیاتم رادراختیاراین دختر خانم بذارم شاید ب دردش بخوره
منم همین مشکل رودارم ولی جالبیش اینجاس که من عاشقش نیستم فکرکنم اون عاشقه منه تامنو میبینه میپره بغلم میکنه بوسم میکنه حالا من موندم چجوری بهش بگم که دیگه تمومش کن میترسم ناراحت بشه ،اخه چندباربهش گفتمکه ااینجور رابطه هاگناهه ولی خیلی ناراحت شد حالا بنده چه کنم؟البته بگم که من احساساتی نیستم هرچی هم علاقه به دوس دخترم نشون میدم همش الکیه کشکه خخخخخخ عشقوعاشقی کیلوچنده باباتنهایی رو عشق است
عزیزم منم عین خودتم!یه بار 5 سال پیش عاشق یه دختر شدم ولی مجبور شدم ازش جدا بشم.الان 2. ساله عاشق یه دختره دیگه شدم دقیقا مثل تو صبح با امید دیدنش بیدار میشم شب هم با یاد اون می خوابم. به نظرم تنها کسی که نیتونه کمکت کنه خودتی. من خودم شخصا نتونستم عشقم رو فراموش و نابود کنم.تو هم باید خودت تصمیم بگیری!
سلام من و دوستم تو دانشگاه با هم دوست شدیم و خیلی وابسته ی هم شدیم و کارمون حتی داشت به همجنس گرایی کشیده میشد! کنار هم میخوابیدیم، دست همو دائم میگرفتیم. ولی وقتی جفتمون خطرو حس کردیم با هم صحبت کردیم در مورد این موضوع و تصمیم گرفتیم با هم خیلی نزدیک نشیم و نذاریم رابطمون از حد دو تا دوست بیشتر بشه. رابطمون رو به تدریج کم کنیم ولی نه قطع. الان دیگه خونه هم نمیریم . هنوز خیلی هم دیگر رو دوست داریم ولی دیگه اون حس شهوت بینمون از بین رفته و الان دو تا دوست صمیمی هستیم. اینو گفتم بدونی هر چه قدرم راهو اشتباه بری، کافیه یه جا بفهمی و بخوای وضعیت رو تغییر بدی. تتو اگر یه زمانی به یه جنس مخالف کمترین حسو داشتی تو همجنس گرا نیستی. هر کی یه درجه ای از همجنس خواهی تو خودش داره و هر چه قد بیشتر با یکی وابسته بشی بیشتر میشه. برای منم اولش سخت بود وضعیتو تغییر بدم و باور کنم نرمالم ولی الان حس خوشبختی میکنم، به ازدواج با خیال راحت فکر میکنم و خواستگار میاد و صحبت میکنیم. خداروشکر خیلی حالمون خوب شده :-) ان شاالله تو هم حالت خوب میشه و بخوای تغسیر بدی وضعیت رو
واقعا که عشقــــــــــ هیچی سرش نـــــــــــمیشه نه سن وســـــــــال میشناســـــــــــه نه جنسیت دســـــــــــت دلـــــــــــه منم دخترم ولی خیـــــــــــلی دوستم رو دوســـــــــــــت دارم
سلام من عاشق پسرا میشدم تو زمان دبیرستان.بعد از گرفتن دیپلم قبل از کنکور عاشق یه پسر شدم در حد لالیگا ولی چون 4سال ازم کوچکتر بود و دوست نداشت ادامه بدیم شکست خوردم و زندگیم از هم پاشید افسردگی گرفتم الان هم با قرص سرپام. این یه احساس کامل منطقیه و هیچ کسی هممریض نیست و کسانی که میگن مریضید خودشون مریضن و با افکار مریضشون جوو مسموم میکنن. راستی شما که میگید دختر به دختر هیچوقت نمیرسه یا پسر به پسر.. یا همچین روابطی بیفایدس من قبول ندارم چون اینا هم میتونن تا اخر عمر روابطشونو حفظ کنن ولی خودشون نمیخوان.. درکل دوس داشتن خوبه و ماندگارتر..عاشق شدن اخرش تبدیل به نفرت میشه مثل من.....بای
عشق عشقه...چه ربطی به وجود پسر داره؟ عشق به دله...نه ب جنسیت... خیلی دیدم پسرایی که عاشق پسر دیگه ای شدن...پس لطفا قضاوت نکنین.. درضمن...پسرا آدم نیستن...عاشق ی پسر شدن اشتباهه...پسرا همه دنبال رابطن...
يه مقداري به روزتر جواب بچه عاي مردمو كه هيچ جايي بهتر از اينجا نداشتن كه اومدن سوالاشونو اينجا ميپرسن بدين به عنوان يه فرد آكادميك،همه در حد علم و سوادشون فكر ميكنم قبول دارن كه تكست بوك ها و مقالاتي كه رفرانس علم و دانش نظري و عمليه در همه رشته هااز كجا مياد،مثلا ما داروي شيمي درماني سرطان رو وارد ميكنيم بعد كه كدش شكست به اصطلاح فرمول شيميايي شو به ما هم ميگن با كيفيت پايين تري تو مملكتمون توليد ميكنيم اين علم پزشكي بود مهندسيشم همينه فيزيكشم اينه كشاورزيشم همينه سياست هم همينه مخصوصا پسابرجام حالا تو روانشناسي چرا وعلوم انساني چرا اصرار داريم ندانسته فتوا صادر كنيم و با زندگي كلي انسان بازي كنيم و بهشون فشار و اضطراب تحميل كنيم نميدونم چرا؟ دنيا دويست سال پيش به سمت آزادي رفته در هر موردي! همون ازادي اي كه اسلام هم قائله منتها از نوع مردسالارانه اش همون حق بيشمار صيغه براي مردا خودش پذيرش اين حق انسانه منتها ١٤٠٠سال پيش زنها ادم حساب نميشدن الان ديگه حساب ميشن پس بايد يه كوچولو قانونارو شل كرد... عرض ميكردم اصولا همونطور كه در همه كشورهايي كه هممون حسرت پيشرفت و ترقيشونو ميخوريم يه اين نتيجه رسيدن كه ازادي جنسي بدن به شهرونداشون اين تو كشور ماهم كم كم بايد جا بيفته همونطوركه خيلي چيزا با گذشت ٤٠سال از انقلاب كن فيكون شدن...بگذريم هر كسي آزاده در هر زمان و مكاني با هركس كه دوست داره همجنس يا غير همجنس اصلا يه سال همجنس يه سال غ همجنس سن كوچكتر يا بزرگتر از خودش هم دين يا غ همدين هر سطح از ارتباطي كه مورد توافق طرفينه داشته باشه مشاور محترم شما وظيفه ات باز كردن ذهن بچه ها مردمه اگه اينا باعث اضطراب و افسردگي ميشد كه كل امريكاي شمال و اروپا و ژاپن وكره بايد به خاطر نداشتن نيروي كار غير افسرده كركره مملكتشونو ميدادن پايين پس چرا كشور ما افسردگي و اعتياد و هر بزهكاري اي بيداد ميكنه و داره قهقرا ميره؟ وقتي انسانهارو ازاد بذاري بعد از يه دوره كوتاه هيجاني تازه ميفهمن كه همه مسوليت رو دوش خودشونه اونوقت مسوليت پذيري رو ياد ميگرن و ميفهمن كه اينده شون نه با ورد و جادو درست ميشه نه با درگير شدن با تناقضات بين چيزيكه ميخان و چيزيمه ميكنن بلكه فقط و فقط نتيجه كاراشونه كه امروز و اينده شونو ميسازه به عنوان روانشناس وظيفه داريد روانشناسي مستقل را ارايه بديد بدون اغشتن اش به دين و سياست... به اميد ايراني سالم و ايرانياني با نشاط
درکت میکنم
منم عاشق رفتارای یکی ازهمکلاسیام شدم اونم دوست داشت باهام رفیق شه ولی بعد ازاینکه من بهش گفتم عاشقتم خودشو از من دور کرد بعد یه مدت متوجه شدم که اون عاشق دوست صمیمی من شده الان بنظرتون من باید چیکار کنم؟
من14سالمه کلاس هشتم پارسال که وارد راهنمایی شدم یه دخترباهم خیلی گرم میگرفت وباهام خوب بود وبهم میگفت میخوام باهات دوست شم بعد از یه مدتی دیدم همین دختر یه دختر خیلی باهوش وبادب هستش نمیدونم چیشد که عاشقش شدم وقتی بهش گفتم ازم دوری میکنه الانم یه چند وقته متوجه شدم همین دختره عاشق دوست صمیمی من شده حالا من چیکارکنم؟
من خودمم تجربه داشتم پس لطفا حرف مفت نزنین و قضاوت نکنید بگید مشکل داره توبه فلان .... اره قضاوت نکنیدقاوت اصلی با خدای ماست
من عاشق معاونم شدم ولی خیلی جذبه داره و یه مدتیه نسبت بهم سرد شده چیکار کنم دارم دیوونه میشم
همجنسگرايي چيز بدي نيست و اينگونه افراد بايد در جامعه پذيرفته بشن:) اين مثل رنگ پوست يا گروه خون ميمونه شما با اون بدنيا مياين و يه هديست. به نظرم وقت اون رسيده كه انسانها پاشونو از مرز هاي جنسيتي فراتر بذارن. باتشكر ازتوجه شما:)
سلام. من دختری کلاس هفتمی ام. توی سرویس ما دختری کلاس نهمی هست که من دو سه ماهی هست که عاشقش شدم. خيییییییلی دوستش دارم. خودم نمی دونم چرا یهو ای عشق به وجود آمد.رابطه هامون باهم نیز معمولیه. تو مدرسه وقتی چشمم بهش می خوره، قلبم تندتند ميزنه. وقتی نگاهش می کنم دلم هزارتا می ره. شب و روزم شده فکر کردن به اون. صبح ها که تو سرویس می بینمش، قلبم میان تو حلقم. از خدا خیلی خواستم کمکم کنه. همین الانم که دارم این متن رو مینویسم دارم بهش فکر می کنم. توروخدا راهنمایی ام کنید!ممنون.
عشق هیچ حدومرزی نداره،لاو ایز لاو.
منم مثل این دخترم ولی ایشون یک مرحله از من جلو تر شما هم بجای اینکه دعوا کنید یک راه حل به ما نشون بدید
سلام اول اینکه خودتو بابت این کارت سرزنش نکن این یه وابستگیه ک منم تجربه کردم چیزایی ک میتونه کمکت کنه یکی قطع رابطه ودیگری تمام چیزایی ک تو رو یاد اون میندازه مثل عکس .فیلم..... رو از بین ببری وگذر زمان کار خودشو میکنه کم کم فراموش میشه همه اینا بر میگرده ب کودکی وکمبود محبت و خیلی ریشهای دیگه روانشناسی .نداشتن تعادل تو رابطه هامون ک تبدیل ب وابستگی وبعدش احساس مالکیت نسبت ب طرف مقابلو....خلاصه درد داره ولی باید رعایت وپرهیز کنی تا بتونی راحت بشی مشکل از درونته اون بره ب یکی دیگه دوباره وابسته میشی
عزیزم منم همین مشکلو داشتم سه سال پیش خیلی ناراحت و حساس بودم این عشقا ب خاطر شور شوق زیاد نوجوانی تو دوستیه اصلا نگران نباش این یه حالت روحیه ک ب مرور زمان خوب میشه خودتم باید خودتو کنترل کنی این وابستی شدید اسمش عشق نیست گلم بعد ی مدت دوسش داری ولی به اینکه با خودت اینکارو کردی میخندی اصلا هم ربطی نداره به دو جنسه بودن بعضیا واقعا شعور و فهم صحبت کردن ندارن
من خودم مشکل توروداشتم.خیلی سخته و واقعا عذاب وحشتناکی رومتحمل میشی.امافکرکردن به اینکه این رابطه تاکی میتونه ادامه پیداکنه و یک روز باید تموم شه و اخرش ک چی دیدتوباز میکنه.زمان همه چیوحل میکنه.من باوجودحس شدیدتونستم باخودم کناربیام وماالان مث دوتا دوست عادی کنارهمیم
1.مشاور2.تغییر جنسیت3.ازدواج با همجنس تو سوءد. من مور 1رو پیشنهاد میکنم
این بنده خدادردشوداره میگه پس مسخره نکنین
منم خودم عاشق يه دختره يه سال بزگتر لز خودمم ولي نميدونم چجوري بهش بگم