یک نت ـ اینکه جامعه در زمینه ازدواج گرفتار تفاخر و چشم و هم چشمیهای مادی شده نتیجهاش تنها سخت و غیرممکن کردن شرایط ازدواج برای جوانان است، این ما را از جامعه ایده عال دورو دورتر خواهد کرد.
وام ازدواج
یک نت ـ نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جریان رسیدگی به بخشهای هزینهای لایحهی بودجه 95 کل کشور تسهیلات قرضالحسنه ازدواج را برای هر یک از زوجین تا 10 میلیون تومان افزایش دادند.
یک نت ـ آیا درست است بعضی از آقایان در محیط کار یا در دانشگاه خواستگاری میکنند؟
یک نت ـ مدتی است که دچار یک علاقهمندی نسبت به یک خانم که شرایطش تقریبا با من یکی است پیدا کردهام، حداقل ظاهرش اینگونه نشان میدهد.
از اوایل عقد متوجه علاقه شدید شوهرم به زن پسرعمویش شدم. 3 سال تحمل کردم هربار که آنجا میرفتیم از حالتها، نگاهها، لحن حرف زدن، بیقراریاش
یک نت ـ چند ماه است که خواهر بزرگترم ازدواج کرده است. فرزند آخر خانواده هستم و 30 ساله. دوست دارم زودتر ازدواج کنم ولی قسمت نمیشود میترسم پیر شوم و مورد تمسخر و ترحم اطرافیان قرار بگیرم.
یک نت ـ دختری ۲۴ ساله هستم ۳ سال پیش با فردی آشنا شدم به قصد ازدواج،اما حالا که آمده است به خواستگاری من با مخالفت شدید خانواده ام روبرو شده
الان کامل تر میگویم. ۲۴ سال و ۶ ماه سن دارم. یک شکست عاطفی سخت در زندگیم داشتم الان حدود ۱۰ ماه از ان ماجرا میگذرد. در آن دوران موقعیت های زیادی داشتم که وقتی رابطه را تمام کردم منطقی به موقعیت ها یی که داشتم فکر کردم.
یک نت ـ سوالی که برای اکثر پسرها بخصوص من مطرحه اینه که معمولا دخترخانم ها از بین خواستگارهایی که براشون میاد از چه نوع تیپ شخصیتی ای خوششون میاد؟ خواهش میکنم به اشتراک بگذارید که همه بخصوص دختر خانم ها بتونن جواب بدن
یک نت ـ چطور پسر ها میتونند بفهمند دختری رو که میخوان یا رفتن خواستگاریش دوست پسر داشته ایا بپرسیم میشه فهمید که معمولا ممکنه راست نگند و ایا تو تحقیق این موضوع مشخص میشه یا نه؟میخواستم راهنماییم کنید که چطور بفهمم دختری دوست پسر داشته ممنون لطفا تو سایتم بذارید دوستان نظر بدن ممنونم.
پدرم حدود 15 سال پیش مجددا ازدواج کردند و صاحب یک دختر هستند.من، برادر و مادرم بعد از این ماجرا به مدت 6 سال از پدرم جدا و در منزل پدر مادرم زندگی کردیم.
در زندگی تنها مسئله ای که من را اذیت میکند مادرشوهرم است ایشان بسیار پر توقع از شوهرم و من است با وجود اینکه ارث پدرشوهرم به اورسیده و وضعیت مالی بسیار خوبی دارد اما در تشکیل زندگی ما هیچ نقشی نداشت حتی کادوی ازدواج هم به ما نداد در عوض ما مخصوصا شوهرم باید در اختیارش باشد و کارهای ریز و درشت او را انجام دهد
همه چیز منطقی به نظر میومد .قرار و مدار عروسی رو هم گذاشته بودیم و انگشتر توی دستم بود دیگه دلیلی برای ترس نبود .اما درست در ماههای آخر همه چیز به هم ریخت
یک نت ـ حدود شش ماه است در فیس بوک با مادر و دختری از شهرستان ... آشنا شدم . شروع آشنایی ابتدا با مادر بود که مثل خودم فرهنگی هستند بعد با دختر ایشان آشنا شدم . صرف اینکه بامادر در مورد شغل و نحوه کار صحبت می کردیم، وی از نحوه درس خواندن دخترشان در دانشگاه و هم چنین در نظر داشتن دخترشان برای تغییر رشته اعلام نارضایتی میکرد و من با نظر مادرشروع به راهنمایی کردن دخترشان کردم چون خودم لیسانس هستم و در این موردمقداری اطلاعات دارم .