رفتن به محتوای اصلی

با اينكه دخترم اما عاشق دختر هم مدرسه ايم شدم

تاریخ انتشار:
یک نت ـ من دختری هستم 15 ساله که در مدرسیمان عاشق دختری شدم .نمیدونم چرا فقط میدونم این حس هوس نیست عشقه چون من بهش علاقه قلبی دارم نه جنسی
با اينكه دخترم اما عاشق دختر هم مدرسه ايم شدم

یک نت ـ من دختری هستم 15 ساله که در مدرسه مان عاشق دختری شدم .نمیدونم چرا ؟!! فقط میدونم این حس هوس نیست عشقه چون من بهش علاقه قلبی دارم نه جنسی !!

این دختری که من عاشقشم حتی نمیدونه که من دوسش دارم و تا حالا بهش نگفتم خیلی دلم میخواد بهش بگم اما خجالت میکشم...نمیدونم چکار کنم دیگه بریدم...از شکا راهنمایی میخوام که بهش بگم یا نه؟

البته دیگه فرقی نداره چون واسه همیشه رفت تهران اما میتونم شمارشو از یکی از دوستام بگیرم و حسمو نسبت بهش بگم ..چون دارم روانی میشم من چند وقته تصمیم به خود کشی دارم به خاطر اون...

لطفا کمکم کنید.

باعرض سلام و تشکر

وابستگی شدید به یک شخصیت و انسان نشان دهنده نارس بود رشد شخصیتی شما در کنار والدین است که بهتر است دوران کودکی شما توسط روان درمانگر تحلیل شود . معمولا در یک شرایط کاملا عادی و معمولی شخصیت انسان ها از 3 سالگی داری هویت مخصوص و جدا از پدر و مادر می شود و فرد می تواند جداگانه فکر کند ، انتخاب کند و تصمیم بگیرد .

اما اگر محیط دچار نا امنی و تنش باشد فرد نمی تواند خود را جدا و مستقل از والدین احساس کند چون در این صورت احساس نا امنی و تنهایی می کند پس برای فرار از نگرانی و اضطراب ناامنی وابستگی بیمارگونه ای شکل می گیرید تصور کنید در بیابانی گرفتار شده اید که خیلی تاریک و احتمال وجود درنده ها باش.

شما سعی می کنید به یک جای امنی پناه ببرید بعد از این دوره های کودکی شخصیت شما به دلایل مختل برای فرار از فشارهای درونی به موضوعات گوناگونی وابسته می شود تا در حال حاضر که شما به دلیل وابستگی وارد یک رابطه یک طرفه و شدید عاطفی و روحی به فردی شده اید که بدون ایشان نمیتوانید زندگی راحت و آرامی داشته باشید .

بهتر است به یک مشاوره حضوری اقدام کنید چون از این طریق به عمق احساسات و هیجانات شما نمی توان پی برد فقط ما می توانیم بگوییم سعی کنید خود را پیدا کنید و به خودتان و آنچه دارید اعتماد کنید قطعا آنچه که دارید شما را به موفقیت و آرامش خواهد رساند البته اگر خودتان را باور کنید و به خودتان اعتماد کنید و با دیده شک و تردید نسبت به خوبی ها و توانایی های خودتان ننگرید.

سعی کنید شخصیت مستقلی برای خودتان خلق کنید یعنی با خودشناسی و شناسایی نقاط قوت چارچوب شخصیتی خودتان را با نقاط مثبت و خودارزشمندی بسازید و نقاط منفی تان را با صبر و حوصله برطرف کنید. قدری برای خودتان ارزش و احترام قایل شوید و اگر در وضعیت جسمانی و روانی اضطراب و نگرانی احساس می کنید به جای فکر کردن و پناه بردن به شخصی دیگر از طریق دارو درمانی و روان درمانی استقلال شخصیتی خودتان را پیدا کنید و آنقدر خودتان راتحقیر نکرده و به دیگران تحمیل نکنید.

تنها با کشف و خودارزشمندی می توانید خودتان را جدا از دیگران و موفق ببینید در ضمن تعدد دوستان و سرمایه گذاری احساسی و عاطفی در دوستان باعث کاهش احساس وابستگی بر روی یک فرد خاص خواهد شد.

موفق باشید.

دیدگاه‌ها

zara )!( 1394/04/14 - 01:39

خیلی ممنون از حرف ها و کتاب هایی که پیشنهاد دادید حتما دنبال اون ها خواهم رفت و به دنبال پیدا کردن جواب سوال هام خواهم رفت .
تمام این حرف هل رو قبول دارم ولی چیزی که من به دنبالشم همون حقیقتیه که گفتید چه در تمام کل زندگیم و چه درمورد این مسیله .ولی من احساس میکنم که نمیتونم به حرف های مربوط به اخلاق و این قوانین اجتماعی و چارچوب ها اعتماد کنم و همه رو قبول کنم . من فقط به دنبال آرامش خواهم رفت و احساس میکنم این نقطه ی خوبیه ...امیدوارم همونطور که گفتید بتونم آزادی به دست بیارم به نظر خیلی دست نیافتنیه ولی شاید بود شاید بشه پیداش کرد و این فوقالعاده ست ولی اگر واقعا آزادی باشه نه این که فکر کنیم آزادیه...
و در ضمن این تجربه خیلی باعث پیشرفت من بود با تمام سختی ها و زجر هاش ولی برای بدست آوردن باید چیزی رو از دست داد و عشق و علاقه مامور اصلی این فرآینده
امیدوارم همیشه موفق و با آرامش باشید

حمیدحامی 1394/04/15 - 09:30

نه همیشه عشق بین زن و مرد نیست،عشق بین دو همجنس بین پسرا هم هست و اوجش توی دوران راهنمایی و دبیرستانه،بعدآ که رفتارا مردونه میشه و فیزیک پسرا مردونه ،پسرا به جنس مخالف گرایش پیدا میکنن،البته بعضی از این علاقه مندی ها بصورت پنهانی در وجود پسرا باقی میمونه و به مرور زمان فراموش میشه،

حمیدحامی 1394/04/15 - 09:43

همیشه واسم عجیب بود روابط شدید بین دو دختر،بنده چندسال پیش با دختری نامزد کردم که به دوست همکلاسیش رابطه ی زیادی داشت و بشدت تحت تأثیر اون بود بطوری که بعدآ همون راهی رو رفت که اون رفته،الان که تو این سایت این ماجراها رو خوندم دیدم واشد،مخصوصآ ،کامنتهای مربوط به عاشق فروزان،بنظرم اگه کسی به کسی علاقه داره باید بهش بگه ،غرور و ترس رو کنار بزاره،من ی سوال دارم از دختر خانمایی که اینجا هستن آیا حاضرید با دوست دخترتون ازدواج کنید یا همخونه بشید وحاضرید قید جنس مخالف رو بزنید?و اینکه وارد کردن س. ک. س تو این رابطه بنظرتون باعث تحکیم رابطه یا فروپاشیش میشه?البته من نمیگم. وارد کردن س.ک.س تو این روابط خوبه یا بده و نمیدونم حتی.

:'(:'(:'(؟؟!! 1394/04/15 - 11:54

ب هرحال از یاداوریتونم ممنون!!
بلله خیلی دنبال این موضوع رفتم چون واقعا برام مهم بود...
حرف شما درسته نباید با دونستن مضر بودن و ضرر داشتن ی چیزی حتما صرفا برای درکش اونو تجربه کرد!!
اما شما واقعا این موضوع رو درک نکردین حس داشتن ب جنس مخالف خییلی فرق میکنه اگ مشکلات خاصی واسشون ب وجود نیاد این حس طبیعیه کسی اگ متوجه بشه ب این موضو مثل ی مشکل نگاه نمیکنه اما ب محض اینک متوجه رابطه و حس خاص آین جور آدما مث من میشن اطرافیان سریعا فکرشون ب رویه مسایل هم جنس بازی و یا حتی فراتر میره درحالیکه اینطور نیس واقعا....!!!
منم نمیگم غیر ممکنه چون همین طور ک شما گفتین خیلی از همین دوستان ک اینجا نظر دادن مشخصه ک ب چیزایه خوبی فک نمیکنن و دارن ب سمت اون نابودی ک گفتین پیش میرن!!!
اما من منظورم اینه ک غیرممکن نیس ک دونفر با همچین حسایی ب مسایل جنسی فک نکنن و رابطه سالم داشته باشن!!!
واقعا خیلی سسسخته خیلی.....!!!
من ب شخصه ترجیح میدم ک این رابطه رو حفظ کنم و تمام سعیمو بکنم ک ب اون موارد نابود کننده نرسه.....
اما واقعا توانایی ترک این رابطه رو ندارم نمیگم این رابطه و این حس مشکلاتی رو واسم ب وجود نیورده مخصوصا همون قضیه سلب آزادی فکری ک برای کسی مث من ک برای کنکور درس میخونم مشکل بزرگیه....
اون پایان تلخ واس من خیییلی گروون تموم میشه!!!
ممنونم ک همچین فکری میکنید درباره من!!!
نمیتونم ب ترک این موضو فک کنم واقعا خیلی سخته و حداقل واس من غیرممکنه......
بازم ممنونم بابت راهنماییتون!!!
امیدوارم واقعا هممون بتونیم ب آرامش لازم برسیم...!!!

:'(:'(:'(؟؟!! 1394/04/15 - 19:28

نوشته من در جواب یک دوست بود!!
آقای حمید حامی!!همه کسایی ک این حسو نسبت ب هم جنسشون دارن ب مسایل جنسی فک نمیکنن!!
ک بخوان ب ازدواج با اون فک کنن این صرفا ی حس قوی ی دوس داشتن قویه جوری ک اون شخص واست خیلی مهمه تو زندگی از نظر من اصن ربطی ب مسایل جنسی نداره ک بخوام ب سوالاتون جواب بدم!!!

یک دوست، یک پسر 1394/04/16 - 01:08

درود
به عنوان مقدمه بگم: من اینجا اسمم رو یک دوست، یک پسر گذاشتم اما نمیدونم چرا فقط یک دوست درج میشه؟! بگذریم...
خواهش می کنم زهرا. همینکه قصد دارید به دنبالش برید و برید مطمئنم که می تونید پیداش کنید .
من در مورد علم اخلاق( که به سرشت و ماهیت روح می پردازه ) گفتم نه اخلاقی که امروز هست یا قوانین اجتماعی...
و شما قرار نیست که هرچیزی رو می خونید، کشف می کنید و و و... رو به کار بگیرید. با استفاده از قوه ی باارزش عاقله تون می تونید به نحوی که براتون مفید باشه ازشون استفاده کنید. نه اونجوری که هست، نه اونجوری که دلتون میخواد بلکه اونجوری که می تونه براتون سودمند باشه.
این جمله رو از من به خاطر داشته باشید و الان بهش فکر نکنید! چون یک روزی، مطمئنم یک روزی بهش می رسید:
ماها محکومیم به آزادی!!! اما می تونیم آزاده باشیم...
آزادی به معنای آزادگی نیستم. دوست دارم که هممون آزاده باشیم و التماس زندگی و متعلقاتش رو نکنیم. خوشبختی یعنی این... اونوقت آرامش هم میاد .
خیلی ممنونم از شما. منم از خدای بزرگ براتون بهترین ها رو آرزو دارم .
و اما دوست دیگه :
ببینید دوست خوبم، باور کن درکت می کنم. و من هم نگفتم که خدایی نکرده شما به این مسیر کشیده میشید یا این عشق ناپاکه و و و...
من فقط یه یادآوری از نوع زنگ خطرش دادم که شاید، شاید، شاید به اونجا هم کشیده بشه، همین. به قول گاندولف: حتی ماهرترین عنکبوت ها هم ممکن است که در بافتن یک تار اشتباه کنند.
باور کن خیلی هامون اینطوریم. یعنی اگر اون عشق خالصانه باشه هرگز در خیال خودمون هم اجازه نمیدیم که حتی یک فکر منفی کوچولو بیاد...
ایشالا که همینطوره. پاک و بی آلایش. از فهوای کلامت هم معلومه و باز هم میگم کاملا درکت می کنم.مقوله سکس دومین چیزیست که من بهش فکر می کنم نه اولین. در مورد شما هم صادقه. من شخصا نمیام همه رو یه جور ببینم چون هر آدمی منحصر به فرده و هرگز در وهله اول نمیام با بدبینی نگاه کنم یا...
به هرحال ورای اینا، این وابستگیه نامتعارفه....
چون می تونه برات زیان آور و ملال آور باشه... کما اینکه متاسفانه هست. دوستی نه، وابستگیش رو میگم.
شما ظاهرا باید 17 یا 18 سالتون باشه. و سن کمی دارید... بعدها بیشتر از حالا متوجه منظورم خواهید شد. اما دوست خوبم یادت باشه همینکه یه مسئله ای میخواد هرچی باشه، مخلل زندگی و آسایشت بشه حائیز اهمیته و باید فکر چاره باشی براش. وگرنه بعدها می تونه بشه یک اختلال. اینو با اطمینان میگم .
راستش من فکر بدی درباره شما نمی کنم. اونجا هم که گفتم تردیدی ندارم منظورم این بود که تردید ندارم که افکار و خواسته ی شما پاک و فارغ از پلشتی هست. همین .
خواهش می کنم. انجام وظیفه بود. گرچه، من راهنمایی نکردم. فقط یادآوری بود. یادآوری...
یادت باشه سلحشور و قهرمان واقعی تو، خودت هستی. نگو نمی تونم ، نمیشه یا... بسپارش به زمان و مبارزه کن... و این حس پیروزی رو در هزارتوی ذهنت نهادینه اش کن تا ضمیرناخودآگاهت که الان داره اون کاری رو می کنه خودش میخواد، اون روز اون کاری رو با قدرت برات انجام بده که تو میخواهی.
دوستیت رو ادامه بده و وابسته نشو .
و از اتفاقات تلخ زندگیت عبرت بگیر و با شکر تجربه شیرینش کن تا به اون آینده ای که لایقش هستی دست پیدا کنی.
یادمون نره: امروز هستش که فردا رو می سازه...
و امید آخرین چیزیست که ما از دست میدیم.
بدرود

محمدتقی 1394/04/17 - 02:29

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
بنده بصورت اتفاقی وارد این سایت ومقوله شما عزیزان شدم وبرایم خیلی نکات آموزنده وجالبی داشت.
اگر به نقطه اشتراک این عزیزان دقت داشته باشیم سن اینها از۱۴تا۲۰سال میباشد یعنی درست زمانی که قوه های بالقوه خدادادی شروع به فعلیت میکند یعنی ازاول بود وحال زمان فعال شدن آنهامیباشد اما با اسباب گوناگون که درپیرامون شخص است.
بطور مثال دریک کودک ۲ساله قوه جنسی هست ولی هیچ درکی ازآن نداردونمیتواند داشته باشد اما گذرزمان ورشداودر بستر زمان وعوامل بیرونی این قوه را فعال خواهدنمود.
یکی ازمسئوليتهاي پدرومادرومعلم هدفمند کردن این قوه هاهمزمان بافعال شدن آنها،آنهم درافق اعلی آن قوه که برای هدف متعال الهی خلق وایجاد شده اند
اما پدرومادر ومعلمی که ازاین مقوله دورهستند نمیتوانندالگوهای رفتاری برگرفته ازمنبع ومنشاء اصلی آن که معلمان الهی آورده اندبرفرزند وشاگرد خود پیاده نمایند.
شکل گیری اینگونه تفکرات معمولا ازهمین سنینی که دوستان اشاره کردندوباتوجه به مسایل که در پیرامون وازنزدیکترین مکان صورت میگیرد.
حال این قوه (علاقه،دوست داشتن)دراین سن درحال فعال شدن است واسباب های جذب کننده گوناگون دراطراف شخص.
جماد ،نبات،حیوان،انسان
حال این قوه باارزش را من نوعی به کدامیک از اینها باید اختصاص بدهم ؟وآیا باید اختصاص بدهم یانه؟ اصلا وظیفه من چیست؟...ادامه دارد

محمدتقی 1394/04/17 - 02:31

سوال؛آیا به دوست داشتن های دیگران هم دقت کرده اید
مثلا؛یک کفترباز(کبوتر) یا خروس باز یا کلکسیونر(درطیف مختلف) ویاکسانی که عاشق ماشین هستند یا موتورو علایق ورزشی و .....و....

آیا شما حاضر هستید به یک کبوتری که حداکثر ده هزار تومان قیمت آن هست یک میلیون بدهید که بنده بارها دیده ام وشخص به خاطر همان قوه براحتی هزینه میکند
البته بحث داشتن نداشتن نیست،
بحث تعلق خاطر که دراین دوران بلوغ فکری صورت گرفته،به هرقیمتی شده ازراه مشروع وغیرمشروع برای بدست آوردن آن اقدام میکند درحالیکه ازدید من وشما حماقت محض است واگربه شخص ایراد بگیری براحتی میگوید شما نمیفهمید
می توانید به راحتی به محل خرید و فروش این پرنده ها رجوع کرده وهزاران نفر درگیر با این مسایل را به عینه ببیند و همچنین در طیف مختلف جامعه از سایر حیوانات و اشیاء و مواد مخدر وبسیاری از موارد گوناگون...

حال مسائل عشق و محبت ودوست داشتن همجنس نیز هم از این مقوله میباشد که در زمان فعال شدن قوه در محیطی به نام دبیرستان ومحیطهای شبیه به این شکل می گیرد و رفته رفته تمام تفکرات شخص را به خود اختصاص میدهد که در نهایت در گذر زمان با بالا رفتن این آتش هوس شیطانی در دوران سنی بالاتر ، ناخواسته برای فروکش کردن مقطعی این هوس کم کم شروع به مسائل نامشروع میشود وزمانی به خود می آید که تمام مسایل انسانی را زیر پا گذاشته است
حال چاره کار چیست؟ راه علمی ودرمانی این معزل چیست؟
گفتیم معلمان خلقت از منبع ومنشأ برای این مخلوق از طرف خالق وطراح این مخلوق که تمام نیازها و قوه های او را می داند وبرای هدفی خلق کرده وخوشبختی واقعی را چه در ملک وچه در ملکوت یعنی بعد از فرصت بی بدیل عمررادرقبول واجرای آن برنامه ازروی رحمت قرارداده وبدست این معلمان کتاب جامع ارسال فرموده است وانبیاء،اولیاء،اوصیا،رامترجمان آن قرارداده است....ادامه دارد

محمدتقی 1394/04/17 - 02:34

۳_پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) می فرمایند : « کودک در 7 سال اول سید و آقاست ، در 7 سال دوم روحیه اطاعت و فرمانبرداری دارد ، و در 7 سال سوم وزیر و مشاور است .

حضرت علی (علیه السلام) نیز می فرمایند : فرزندت در 7 سال اول همانند ریحان و گل خوشبوست ، در 7 سال دوم خدمتگزار و مطیع تو و در 7 سال سوم ممکن است دوست یا دشمن تو باشد .

امام صادق علیه السلام میفرماید : « کودک 7 سال بازی کند ، در 7 سال دوم خواندن و نوشتن بیاموزد و در 7 سال سوم حلال و حرام را بیاموزد. »

بنا براین همانطور که ملاحظه می شود :

بازی کردن و مانند گلی خوشبو بودن از ویژگی های بارز این دوره است که در رشد و تربیت نیز از اهمیت به سزایی برخوردار است. لغت سیّد به معنای آقا، بزرگتر و سرور است که می تواند اشاره به این باشد که کودک در هفت سال اول باید به اندازه ی کافی از نظر شخصیتی مورد احترام قرار گیرد و مرکز توجه اعضای خانواده باشد.

 در این 7 سال دنیای کودک، بازی است و بازی همه ی زندگی اوست. بازی باعث رشد جسمی و روانی کودک می شود. بنابراین هفت سال اول از نظر دین مبین اسلام دوره ای است که کودک، محور تعیین کننده ی آن است و پدر و مادر باید تا حدّ امکان مطابق خواسته ها و نیازهای طبیعی کودک خود رفتار کنند.
اما ۷ سال سوم که دقیقا از سن ۱۳و۱۴شروع میشود دقیقا نقطه فعال شدن این قوه که خداوند برای آن هدف غایتی و نهایتی که کاملیت و آدمیت هست شروع به برنامه ریزی کرده یعنی شناخت حلال و حرام وشناخت خط قرمزهای مسیر چرا که می خواهد این عشق و محبت را برای خود کند چرا که خود فرموده " همه چیز را برای تو خلق کردم تو را برای خود خلق کرده ام"
زیرا ساحت این عشق ودوست داشتن بسیار بلند و الهیست وخرج کردن آن به اسباب و مسایل دنیوی که در بالا اشاره شد عاقبتی جز شرمندگی وکثافت ندارد.
اما برای آرام کردن نفس وبُعدنيازهاي مادي وجنسي آنهم باحدوحدود الهي يعني احكام ،مردوزن را دركنار هم وقوام ودوام براي طي مسير دانسته وآن رابرهر دو واجب دانسته وتمام اسباب ومسائل رابراي خدمت به آن هدف،هدفمند خلق نموده است
وراه استفاده ازاين اسباب ونعمات رادركتاب خودازطريق اهل بيت بيان فرموده است.
وهركس كه خواسته هاي خودرا فداي خواسته هاي ثقلين يعني قران واهل بيت كه امر خداست قراردهد رابنده ناميده ودربند عشق خود ميكند.
واما كساني كه به قول غربيها آزادند وتمام تمايلات خودرا بدون حدوحدودي دنبال ميكنند يعني قانون جنگل وزندگی حیوانی که قرآن آنها را"بل هم اضل"معرفی میکند.
که بعدازفرصت بی بدیل عمر این جلد مجلل یعنی قالب انسانی وبشری راکه قابلیت طی مراحل آدمیت وکاملیت وملاقات رستگاری یعنی"" لقاءالله"" رادارد،ازاومیگیرند وقالبی متناسب باخصوصیات حیوانی دراین چرخه خلقت به او میدهندوسلسله زندگی حیوانی راکه عذاب جهنمی واسفلیست درقالبهای متعدد حیوانات ادامه میدهد

محمدتقی 1394/04/17 - 02:36

۴_ حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام روایت است که فرمود:
فیل،تغییرشکل یافته ی پادشاهی بسیار زناکار است وگرگ،تغییرشکل یافته ی یک اعرابی دیوث است.خرگوش از زنی که به همسرش خیانت می کرد و بعد از حیض،غسل نمی کرد به چنین هیأتی درآمده است.و خفاش ،
تغییرشکل یافته ی کسی است که خرماهای مردم را می دزدید.
میمون وخوک،مسخ شده ی قومی از بنی اسرائيل هستند كه در روز شنبه
تعدّي كردند.مارماهي و سوسمار،مسخ شده ي فرقه اي از بني اسرائيل هستند كه وقتي آن سفره بر عيسي بن مريم عليه السلام نازل شد،ايمان
نياوردند و به همين خاطر،سرگردان وپراکنده شده وگروهی ازآنها به دریا
افتادند وگروهی دیگر درخشکی سرگردان شدند.
موش،زنی کوچک وبدکاره است وعقرب،سخن چین بوده و خرس و وزغ و زنبور،گوشت فروشانی بوده اند که کم فروشی می کرده اند.
حال راه عملی و درمانی این معزل خانمان سوز شیطانی؛
بدانکه تمام این تمایلات و وابستگیها از قوه فعل برمیخیزد.

"" ،فعل خداپسند فکر،قوت بخشی به چشم دل برای دیدن نادیده هاست"".
این ضمیر زمینی است که توسط دشمن غصب شده وبه نفس قدسیه اجازه و ورود وعرض اندام نمی دهد وبه طبع بیرون کردن او بعد از ورودش کار سخت و دشواری خواهد بود.
اگر جبهه حق و باطلی را در این ضمیر وجودی خود تشکیل ندهی هیچ وقت نمی توانی بر آن غلبه پیدا کنی و آن هم میسر نیست مگر با برنامه دادن به این کودک فکر و نیرو ریختن در این ضمیر و مطالبه هر روزه آن برنامه ها و از طرفی دشمن نیز مقابله خواهد کرد که اینجا استقامت رمز پیروزیست.

محمدتقی 1394/04/17 - 02:38

۵_ از جمله برنامه که می توانی به خود بدهی مطالعه، سرگرمی، تفریح، سفر ،کلاسهای آموزشی
اما بالاتر ازاین ، میتوانی این کارها را هدفمند کنی یعنی مطالعات دینی وقرآنی،سرگرمی های هدفمند ومتناسب بااعتقادات ،تفریح حلال،سفرهای زیارتی ازاماکن مقدس وامامزاده ها.....
نکته بسیار مهم این است که این برنامه رابرخود اهم ومهم بدانی ومطالبه کنی وازطرفی ازآنچیزهایی که به دشمن کمک میکند تادر قوه فکر قوت بگیرد بپرهیزی،ازدیدن وملاقات وبرخورد وتفکرنسبت به آن وابستگی، که هریک نیرویست درجبهه دشمن.
این برنامه ها دربستر زمان کم کم ضمیر وجودی را از ابلیس وتفکرات ابلیسی پاک میکند.
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
پس...

۱_برنامه محکم ومتقن وهدفمند بازمانبندی مناسب
۲_مطالبه شبانه روزی برنامه ازنفس
۳_پرهیز ازهرگونه تفکراتی که قوت بخشی به شیطان است،چرا که دشمن ازاختیار مااعتبار میگیرد.
۴_استقامت،استقامت،استقامت،که رمزرستگاریست

"" درليالی قدر ، اعمالِ آن به آنِ قبلی انسان اندر"قضاء"الهی ، قدْر و قدَرِ آن به آنِ بعدی انسان را به امضای ولی خدا تقدیر میکند،پس اندیشه و توبه اندر کنج کهف در لیالی قدر ، بهترین روش"احیا شدن"است.""
به امیدموفقیت واحیا شدن
والسلام

:'(:'(:'(؟؟!! 1394/04/17 - 17:06

امیدوارم واقعا درک کنید!!بله حق باشماست ممکنه…
من نمیدونم دیگ چی بگم؟؟!!حق با شماست من وابسته شدم طوریکه ندیدنش واسم سخته و حتی مسخرس اما با بقیه بودنشم واسم سخته و این موارد الان ک تابستونه و زیاد همو نمیبینیم بیشترم شده…
راستشو بخواین میدونم شاید حتی 1% موافق نباشین با من اما من هنوزم میگم نمیتونم این رابطه رو ترک کنم اون شخص خیلی واسم مهمه سخته خیلی سخته و با اینک میدونم اون بیشتر از من آرامش داره ک اونم بخاطر موقعیت خونوادگیشه اما ب هرحال اونم این حسو نسبت ب من داره و راستشو بخواین نه میتونم و ن میخواام ک این رابطه رو ترک کنم این رابطه علاوه بر سختیاش شیرینی های واس من داشته ک ب نظرم می ارزه ب همه ی اون سختیا…
من آدم میشه گف در این موارد مزخرفیم ک کمتر کسی مثل منه زیادی ب همه چیز فک میکنم واس اتفاقات نیفتاده غصه میخورم و حتی خنده دارهگاهی اوقات ب فکر تموم شدن یک لحظه خود اون لحظه رو هم خراب میکنم واس کسی مثل من خیلی سخته و میتونم بگم غیرممکنه ک بخوام این رابطه رو قط کنم!!!
باید سعی کنم آروم باشم فک میکنم اینجوری راحت تره…
روانشناس مناسبم پیدا نکردم ک بخوام ازشون کمک بگیرم اصولا نمیتونم با آقایون صحبت کنم و اینجا هم استثناء!!روانشناس خانومم پیدا نکردم… مجبورا خودم باید سعی کنم آروم باشم و کمتر ذهنمو مشغول کنم تا آسیب نبینم…
بازم از راهنمایی نصیحت یا یاداوریتون ممنونم!!
امیدوارم هممون ب آرامش برسیم!!!
ممنون ولی من نمیتونم و نمیخواام این رابطه رو تموم کنم اون شخص خیلی واسم عزیزه من معمولا آدمایه زیادیو دوس ندارم و اصولا خیلی دوستایه کمی دارم اکثرا هم سن و سال ندارم دوروبرم این حس دوس داشتن واس اولین بار بود و حالا ک دوطرفس نمیخواام از دستش بدم سعی میکنم فکرمو جمع کنم تا ب آرامش برسم بازم ممنون…همییین…!!!

یک دوست ، یک پسر 1394/04/19 - 02:00

ممطئن باش درکت می کنم...
شما تا مادامی که قند رو نچشی من بهت نمی تونم بگم شیرین یعنی چی؟ اما وقتی چشیدی تازه می فهمی که شیرین یعنی چی...
پاره ای از مسائل رو فقط و فقط باید لمسش کنی تا درکش کنی.
قطعا من هم دوستان عزیزی دارم که از برادر دوقلوم هم بهم نزدیکترند و با تمام وجودم هم دوستشون دارم اما به مثابه این نیست که بگم اگه دوستم کنارم نباشه من نابود میشم ولو اینکه هر روز هم باهاش در ارتباط باشم... هیچ کس نمی تونه به شما اطمینان بده که ما و عزیزانمون تا ابد در کنارهم خواهیم بود. یادت باشه دوست خوبم: فارغ از مسائل جنسی که در مورد شما 99 درصد اطمینان دارم که به اونجا ختم نمیشه، دلبستگی خیلی عمیق تر و البته خیلی بهتر از وابستگی ست. ایشالا روزی معشوق حقیقی خودت رو پیدا کردی به این حرفم می رسی .
کسی نمیگه که رابطه ت رو تموم کن یا باهاش دوست نباشی و دوستش نداشته باشی...
اما اول خودت رو دوست داشته باش، تا به خودت آسیب نزنی...
شما سن کمی داری و اگر بتونی با کمی مراقبت و احتیاط از این دوران تینیجری عبور کنی مطمئن باش که روزی به امروزت لبخند خواهی زد .
هرگز خودت رو مزخرف خطاب نکن. هرگز. یادت باشه که تو انسانی و ارزشت خیلی بیشتر از اونچیزیه که در مخیله ت تصور می کنی. برای خودت ارزش قائل شو و با این حرفا عزت نفست رو پایین نیار. اعتماد به نفست رو سعی کن که ببری بالا... و اینکه میگی به همه چی سعی می کنی فکر کنی نشونه ی بدی نیست. اتفاقا خیلی هم خوبه... اما برخی اوقات وارد جزئیات شدن در بعضی مسائل مثل همین قضیه، می تونه آزار دهنده باشه...
اصلا به این فکر نکن که نمی تونی، نمیشه و الان حالم خوب نیست .
می تونی، میشه و حالت هم خوبه و بهتر هم خواهد شد .
من مطمئنم که می تونی. و دست تقدیر هم بهت ثابت خواهد کرد. قضا به دست خداست اما تقدیر به دست توست...
دوستان خوبم، این آخرین پیام من در اینجا بود .
شادی و آرامش شما مایه شعف من هم هست...
امیدوارم به اونجایی که استحقاقش رو دارید برسید .
خدا رو فراموش نکنیم و تا مادامی که نفش می کشیم به هم محبت کنیم و دلی رو نشکونیم.
و این جمله رو از من به یاد داشته باشید :
"من نه با دیگران و نه برای دیگران، بلکه ابتدا با خود و برای خود می جنگم."
من اگر در نبرد با خودم پیروز شدم اونوقته که می تونم برای دیگران هم بجنگمو اونا رو هم سربلند کنم، خصوصا برای کسانیکه دوستشون دارم.
خدانگهدارتون

nik,sf 1394/04/21 - 14:58

چقد جالبه commentتون..من یه پسر و دوست دارم که سال اول پزشکیه.بخا طر موقیعتش مغروره ولی جلوی من.غرور نداره بعد از ماه رمضون میخوایم با خانوادهامون بریم شمال چون خیلی صمیمی هستیم و فامیل هم هستیم من فقط میخوام بفهمم دوسم داره یا نه.دعا کنید تو این سفر بفهمم.

nik,sf 1394/04/21 - 14:58

چقد جالبه commentتون..من یه پسر و دوست دارم که سال اول پزشکیه.بخا طر موقیعتش مغروره ولی جلوی من.غرور نداره بعد از ماه رمضون میخوایم با خانوادهامون بریم شمال چون خیلی صمیمی هستیم و فامیل هم هستیم من فقط میخوام بفهمم دوسم داره یا نه.دعا کنید تو این سفر بفهمم.

alireza 16 1394/04/24 - 05:28

bache ha eshgh moghadase ghadr eshgh be hamo bedo nid dosteton daram ziad elahi ke khosheton biad

miss 1394/04/26 - 02:57

عزیزم شمایی که مشکلتو نوشتی میشه اسمتو بدونم؟ آخه اشنا به نظر میرسی

miss 1394/04/26 - 03:35

تویی که مطلب بالارو به عنوان مشکلت گذاشتی اسمت صبا هست؟

لاوین 1394/04/29 - 01:51

هیچکدوم از شماها با عشقتون دوست نمیمونید و یه روزی میرسه که حتی آدرس همدیگرو هم ندارید.ان خط این نشون،حاضرم قسمم بخورم،یا علی

لاوین 1394/04/29 - 14:29

البته این عشق نیست یه حس زود گذره که اقتضای سنتونه،بعدا که بزرگ میشین مسخرتون میاد و کسی جز شوهرتون براتون واقععععععععععا بی اهمیته.تجربمو گفتم

لاوین 1394/04/29 - 14:29

البته این عشق نیست یه حس زود گذره که اقتضای سنتونه،بعدا که بزرگ میشین مسخرتون میاد و کسی جز شوهرتون براتون واقععععععععععا بی اهمیته.تجربمو گفتم

بهراد 1394/05/01 - 17:31

سلام عزیزان . اسم من بهراد هست . بخدا این حرفایی که میزنم دروغ نیست . اصلا دلیلی نمیبینم که بیام اینجا و دروغ سر هم ببافم . چون شما که منو نمیشناسین .. پز لزومی نداره دروغ بگم و پز بدم ....اتفاقا چن ساله پیس خیلی از همکلاسیام و هم محله ایام عاشقم شده بودن و من شدیدا زجر میکشیدم . ( حتی دخترا هم دس از سرم ورنمیداشتن )البته میدونستم که هدف یا قصد شومی تو سرشون ندارن و واقعا دوسم دارن اما ..... ولی العا یکم اوضاع فرق کرده . یکم بزرگتر شدم و دیگه ریش و سبیل در آووردم .... (البته هستن کسایی که هنوزم یجوری نگام میکنن ) اون موقعها خیلی به خودم میرسیدم و البته از خیلیا شنیده بودم که بعنوان یه پسر بیش از اندازه خوشگلم .. و همین باغث شده بوده که پسرا و دخترا توجه خیلی زیادی به من داشته باشن و عاشقم بشن ... خداروشکر من هنوز دچار بیماری عشق نشدم ... بنظرم این مشکل خیلی از نوجووناست و تقریبا یمدت دیگه که بزرگ شدن و سر عقل اومدن کاملا از کارشئون پشیمون میشن و حتی به خودشون میخندن .. پس زیاد خودتونو درگیر این مسایل نکنین و به فکر چیزای مهم تر از این باشین ... آینده در انتظار شماس ... سعی کنین به فکر آینده و سرنوشت خودتون باشین نه عشق و عاشقی زودرس که همشم اشتباه مطلقه و درگیریای نوجوونی .... .. موفق باشین . بهراد

بهراد 1394/05/01 - 17:34

سلام عزیزان . اسم من بهراد هست . بخدا این حرفایی که میزنم دروغ نیست . اصلا دلیلی نمیبینم که بیام اینجا و دروغ سر هم ببافم . چون شما که منو نمیشناسین .. پز لزومی نداره دروغ بگم و پز بدم ....اتفاقا چن ساله پیس خیلی از همکلاسیام و هم محله ایام عاشقم شده بودن و من شدیدا زجر میکشیدم . ( حتی دخترا هم دس از سرم ورنمیداشتن )البته میدونستم که هدف یا قصد شومی تو سرشون ندارن و واقعا دوسم دارن اما ..... ولی العا یکم اوضاع فرق کرده . یکم بزرگتر شدم و دیگه ریش و سبیل در آووردم .... (البته هستن کسایی که هنوزم یجوری نگام میکنن ) اون موقعها خیلی به خودم میرسیدم و البته از خیلیا شنیده بودم که بعنوان یه پسر بیش از اندازه خوشگلم .. و همین باغث شده بوده که پسرا و دخترا توجه خیلی زیادی به من داشته باشن و عاشقم بشن ... خداروشکر من هنوز دچار بیماری عشق نشدم ... بنظرم این مشکل خیلی از نوجووناست و تقریبا یمدت دیگه که بزرگ شدن و سر عقل اومدن کاملا از کارشئون پشیمون میشن و حتی به خودشون میخندن .. پس زیاد خودتونو درگیر این مسایل نکنین و به فکر چیزای مهم تر از این باشین ... آینده در انتظار شماس ... سعی کنین به فکر آینده و سرنوشت خودتون باشین نه عشق و عاشقی زودرس که همشم اشتباه مطلقه و درگیریای نوجوونی .... .. موفق باشین . بهراد

بهراد 1394/05/01 - 17:34

سلام عزیزان . اسم من بهراد هست . بخدا این حرفایی که میزنم دروغ نیست . اصلا دلیلی نمیبینم که بیام اینجا و دروغ سر هم ببافم . چون شما که منو نمیشناسین .. پز لزومی نداره دروغ بگم و پز بدم ....اتفاقا چن ساله پیس خیلی از همکلاسیام و هم محله ایام عاشقم شده بودن و من شدیدا زجر میکشیدم . ( حتی دخترا هم دس از سرم ورنمیداشتن )البته میدونستم که هدف یا قصد شومی تو سرشون ندارن و واقعا دوسم دارن اما ..... ولی العا یکم اوضاع فرق کرده . یکم بزرگتر شدم و دیگه ریش و سبیل در آووردم .... (البته هستن کسایی که هنوزم یجوری نگام میکنن ) اون موقعها خیلی به خودم میرسیدم و البته از خیلیا شنیده بودم که بعنوان یه پسر بیش از اندازه خوشگلم .. و همین باغث شده بوده که پسرا و دخترا توجه خیلی زیادی به من داشته باشن و عاشقم بشن ... خداروشکر من هنوز دچار بیماری عشق نشدم ... بنظرم این مشکل خیلی از نوجووناست و تقریبا یمدت دیگه که بزرگ شدن و سر عقل اومدن کاملا از کارشئون پشیمون میشن و حتی به خودشون میخندن .. پس زیاد خودتونو درگیر این مسایل نکنین و به فکر چیزای مهم تر از این باشین ... آینده در انتظار شماس ... سعی کنین به فکر آینده و سرنوشت خودتون باشین نه عشق و عاشقی زودرس که همشم اشتباه مطلقه و درگیریای نوجوونی .... .. موفق باشین . بهراد

علیرضا 1394/05/02 - 01:03

عشق من نظر من یه چیزبی معنیه كه همرو دیونه كرده خیلی كلمه ی مسخره ای

سمیرا 1394/05/02 - 01:46

سلام
من فاز نصیحت ندارم برای شماها به خدا..فقط میخوام علاقه به همجنس رو ازتون نهی کنم منتها با تفاوت comment...من خودم تا اخر این راهو رفتم...هیچ اتفاقی نیوفتاد...الانم ازش دورم..سرنوشت دورمون کرد..قانوت زندگی دورمون کرد و دمشم گرم...الان ما داریم زندگی می کنیم با این تفاوت که یه گذشته با افکار کثیف.داریم...یه گذشته ای که اگر فاش بشه برای جفتمون بد میشه...فقط به این فکر کنید که قطعا یه روزی دلزدگی و عشق به جنس مخالف تو شما پیدا میشه و اون روز روز بدبختی شما...هرچه زودتر با هربهونه خودتون رو کنار بکشید

باران 1394/05/02 - 11:13

واقعا چرته محضه.اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه

باران 1394/05/02 - 11:13

واقعا چرته محضه.اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه اه

جالب انگیزناک 1394/05/05 - 18:13

عقل و احساس در وجود ما دایم در تنازع و کشمکش اند. میل به لذت در برابر رعایت امر مطبوع و امر اخلاقی... چه باید کرد?....یا باید گفتگو کرد و نظرات دیگران را خوب شنید و یا باید اندیشید و صغری و کیری های اندیشه ر کنار هم گذاشت وبه نتیجه ای رسید که این نتیجه که عامل اتخاذ تصمیم مناسب است نباید در ذهن نگه داشته شود زیرا به زودی فراموش می شود. نتایج گفتگو ویا اندیشیدن هایتان را بویسید و در مواقع بحرانی مثل بندهای قانون آن نتایج را به کار ببرید...
ارادتمند-جالب انگیزناک

جالب انگیزناک 1394/05/05 - 18:15

عقل و احساس در وجود ما دایم در تنازع و کشمکش اند. میل به لذت در برابر رعایت امر مطبوع و امر اخلاقی... چه باید کرد?....یا باید گفتگو کرد و نظرات دیگران را خوب شنید و یا باید اندیشید و صغری و کیری های اندیشه ر کنار هم گذاشت وبه نتیجه ای رسید که این نتیجه که عامل اتخاذ تصمیم مناسب است نباید در ذهن نگه داشته شود زیرا به زودی فراموش می شود. نتایج گفتگو ویا اندیشیدن هایتان را بویسید و در مواقع بحرانی مثل بندهای قانون آن نتایج را به کار ببرید...
ارادتمند-جالب انگیزناک

بهراد 1394/05/05 - 19:00

تا الان فکر میکردم تعداد همجنسگرایان مرد بیشتر نمیدونستم همجنسگرایی تو زن ها انقدر زیاده . من خودم از زمانی که خودمو شناختم همجنسگرا بودم . البته من از مردایی مسن خوشم می یاد. ۱۷ سالم بود عاشق یه مرد ۴۲ ساله شدم. شاید الان عاشقش دیگه نباشم یا باهاش اصلا در ارتباط نباشم ولی این دلیل نمیشه که من تمایلات به جنس مخالف رفته. اگه شما واقعا عاشق هم جنستون شدید یا بایسکشوالید یا همو سکشوال. شایدم فردا روز ازدواج هم بکنید ولی در گرایش شما تغییری ایجاد نخواهد شد. از سال ۱۹۷۳ امریکا و سازمان ملل هم همجنسگرایی رو از لیست بیماراش خارج کرده. همجنسگراها تو ایران خیلی عذاب میکشند و غالبا افسرده هستند اونم بخاطر اینکه کسی جز هم حساشون درکشون نمیکنه. اگه واقعا همجنسگرا هستی این گرایش فطریست پس بهتره باهاش کنار بیای . یا حداقل از یه مشاور کمک بخوای تا گرایشتو دقیق بشناسی. با ارزوی روزی که حقوق برابری و احترام به گرایش ها و علایق هم دیگر...

جالب انگیزناک 1394/05/06 - 00:29

عقل و احساس در وجود ما دایم در تنازع و کشمکش اند. میل به لذت در برابر رعایت امر مطبوع و امر اخلاقی... چه باید کرد?....یا باید گفتگو کرد و نظرات دیگران را خوب شنید و یا باید اندیشید و صغری و کیری های اندیشه ر کنار هم گذاشت وبه نتیجه ای رسید که این نتیجه که عامل اتخاذ تصمیم مناسب است نباید در ذهن نگه داشته شود زیرا به زودی فراموش می شود. نتایج گفتگو ویا اندیشیدن هایتان را بویسید و در مواقع بحرانی مثل بندهای قانون آن نتایج را به کار ببرید...
ارادتمند-جالب انگیزناک

جالب انگیزناک 1394/05/06 - 00:29

عقل و احساس در وجود ما دایم در تنازع و کشمکش اند. میل به لذت در برابر رعایت امر مطبوع و امر اخلاقی... چه باید کرد?....یا باید گفتگو کرد و نظرات دیگران را خوب شنید و یا باید اندیشید و صغری و کیری های اندیشه ر کنار هم گذاشت وبه نتیجه ای رسید که این نتیجه که عامل اتخاذ تصمیم مناسب است نباید در ذهن نگه داشته شود زیرا به زودی فراموش می شود. نتایج گفتگو ویا اندیشیدن هایتان را بویسید و در مواقع بحرانی مثل بندهای قانون آن نتایج را به کار ببرید...
ارادتمند-جالب انگیزناک

جالب انگیزناک 1394/05/06 - 00:33

عقل و احساس در وجود ما دایم در تنازع و کشمکش اند. میل به لذت در برابر رعایت امر مطبوع و امر اخلاقی... چه باید کرد?....یا باید گفتگو کرد و نظرات دیگران را خوب شنید و یا باید اندیشید و صغری و کیری های اندیشه ر کنار هم گذاشت وبه نتیجه ای رسید که این نتیجه که عامل اتخاذ تصمیم مناسب است نباید در ذهن نگه داشته شود زیرا به زودی فراموش می شود. نتایج گفتگو ویا اندیشیدن هایتان را بویسید و در مواقع بحرانی مثل بندهای قانون آن نتایج را به کار ببرید...
ارادتمند-جالب انگیزناک

:'(:'(:'(؟؟!! 1394/05/06 - 10:58

لاوین بهت قوول میدم این خط این نشون ب قول خودت!!ک من میام هرچند سال دیگ ک بگی میامو میگم هنوز عاشششقشم!!ازدواج کنم اصن مهم نیس هرکس جایه خوودشه م من قراره باهاش چیکا کنم ک با ازدواج بهم بزنم رابطمو!!من هییچ وقت فراموشش نمیکنم!!اینایی ک گفتی رو قبول ندارم!!من هیچ وقت الانمو مسخره نخواهم کرد!!
قووول میدم!!

:'(:'(:'(؟؟!!! 1394/05/06 - 11:03

آقا بهراد من کاری ندارم ب اینک بقیه رفتارشون با شما چجوری بوده!!
عشق بیماری نیس!!اینجوری درموردش حرف نزنین!!شما تجربه ندارین من بهتون قول میدم وقتی ی روز درگیر این عشق و عاشقیا شدید خوودتون میفهمید!!الان گفتن این حرفا ب کسی مث من جز اینک باعث بهم ریختن اعصابم واس درک نکردن افرادی مث شما هیییچ سودی نداره!!!بازم میگم من قووول میدم تا آخرشم هستم!!!
ب این روزام نمیخندم!!!

ناشناس 1394/05/06 - 11:16

خیلیا هستن همین جا ک گفتن رابطشونو حفظ کردن درعین سختیاش!!!منم حفظ خواهم کرد!!قرار نیس همه مث شما باشن سمیرا خانوم ک تا آخر راهو برن و نمدونم جداشن از هم و سختی بکشن!!!خیلیام تا آخرش باهمن حتی اگ نزدیک هم نباشن هوای همو دارن مهم اصن اینه ک یکی هس ک تورو دووس داره مهم نیییس چجووری؟؟!!
مهم نیس از دور یا نزدیک مهم اینه ک یکی هس میشه باهاش حرف زد بهت آهمیت میده دووست داره و باهات حرف میزنه دلت گرررمه ک داریش!!ک بهت اعتماد ب نفس و آرامش میده!!!
همین مهمه فقط همین!!!
بدشم سمیرا خانوم گذشته کثیف چیه شما چقد اینقد منفی فکرید!!من هیچ کار کثیفی نکردم!!!
مگ چیکا کردم؟؟!!کسی هس ک دووسش دارم همین همین فقط همین هرکیم میخواد بفهمه!!!
من ب همه آدمایه منفی فکر اینجا ثابت میکنم!!!

:'(:'(:'(؟؟!!! 1394/05/08 - 16:24

ناشناس آخرم منم سمیرا خانووم!!!
من نمدونم واقعا شما ها بعضیاتون درباره این حس چی فک میکنین؟؟!!!هم جنس بازی؟؟!!!ینی چی؟؟!!!ینی مثلا چ کاری؟؟!!!من اصن نمیفهمم من فقط دوووسش دارررم هیچ کار کثیفیم انجام ندادم هییچ کار از این رابطم نمیترسم مگ چیکا کردم هرکس میخواد بفهمه!!!یه دختر هس ک خییییلی دوووسش دارررم عاشششقشم بهم آرامش میده!!!دووسم داررره!!!بیشتر از بقیه دوسش دارررم!!!همییین!!!

نازنين 1394/05/09 - 15:02

25سالمه،اکنون 5ساله ک عاشقشم،،،عقد کردم،طلاق گرفتم،چون نتونستم فراموشش کنم،ميفهمييييييييد عاشقشم،،،،خيلي ميخوامش... نفسمه ،زندگيمه،همه کسمه،داروندارمه،،،بلاخره هم بهش ميرسم،راستي اونم منو خيلي ميخواد

ناشناس 1394/05/12 - 23:11

با سلام به همه
من یه پسر 15 ساله هستم که حدود یه سال پسری رو با تمام وجودم دوست دارم تا حالا معنی واقعی عشق رو نمیفهمیدم ولی امسال معنی واقعی دلتنگی و نگرانی و عشق رو فهمیدم
راستش رو بگم من هیچوقت نمیتونم حرف دلم و بزنم
ولی وقتی نظرات شما رو خوندم یه کمی خیالم راحت شد
تا الان هم صبر کردم ولی خیلی خیلی سخته
شبها میمیرم تا خوابم ببره
چند شب پیش هم خوابشو دیدم
راه هایی رو هم امتحان کردم ولی نمیشه
خیلی خسته شدم
تا حالا حتی یک کلمه هم با هم حرف نزدیم
یه اعتقادی دارم شبهام رو فقط خدا به صبح میرسونه
امشبم مثل شبای دیگه دارم تحمل میکنم
راستش کمی راحت شدم که اینارو میگم
چون تا حالا با هیچ کسی این قدر صمیمی درد دل نکردم واقعا ممنونم

ناشناس 1394/05/12 - 23:34

راستی بگم که عشق من پاک و بدون هیچ هوسی و هیچ چیز ناپاکی است

یه دیوونه 1394/05/15 - 18:34

سلام...من یه چندمدتیه که به یکی از همکلاسیام علاقه ی فوق العاده شدیدی پیداکردم..حدوداازسه ماه پیش فهمیدم دوستش دارم..همش توی اس ام اس بهش میگفتم دوسش دارم تااینکه بعدیه دعوابهش گفتم من تورودوست دارم ونمیخوام از دست بدم که اونم گفت منودوست داره ولی روش نمیشده بگه...دیگه تموم فکرو ذکرم شده..هراهنگی گوش میدم به یادش می افتم...یه روز بهم اس نده میمیرم..اینم بگم که من نمیتونم به رابطه ی جنسی باهاش فکرکنم وفقط وفقط این رابطه ی عاطفیه...همش ازاین میترسم که یه نفر باهاش صمیمی شه ومنو فراموش کنه...دیگه نمیدونم چه کارکنم..نمیخوام این رابطه رو از دست بدم واز طرفی خیلی دارم اذیت میشم

Ssss 1394/05/22 - 11:45

من هم بودم الان 4سال از اون موقع می گذره ولی هنوز هم .... یه روزی شروع شد باید یه روزی به پایان می رسید و روزی فک کردم باید تمومش کنم ولی ای دل غافل تموم نشد ...به نفرت تبدیل شد باکسی که از ته دل دوسش داری با کینه نگاش کنی خیلی زجر داره خلاصه خیلی چیزا یاد گرفتم خیلی ..... .

:'(:'(:'(؟؟!!! 1394/05/27 - 22:23

هیچی نداررم بگم!!امیدوارم همه ب عشقشون برسن اینجا همه فقط نظر میده اما من واقعا حرفایه همرو درک میکرذمو ج میدادم هیچ کس درمورد منو نظرام صحبتی نکرد!!!امیدوارم هیچ وقت عشقتونو از دس ندین!!!

لاوین 1394/06/03 - 09:55

اگه منظورتون هم جنس گراییه پس دیگه عشق رو بیخیالش،عشقه بدبخت رو هم نبرین زیر سوال،اگه عشق بنظر خودتون عشقه اون دیگه فقط یه وابستگیه زود گذره،مطمءءءءءءءءءءن باشین فوقش تا یه چند وقتی دیگه اینجوری هستین،بعدش بزرگ میشین و عاقل و فهمتون میره بالا،و حتی چندشتون میشه بهش فکرم بکنین،الان که هی مقاومت میکنین و میگین عاشق میمونین هم نشانه ی بچگی و خیال بافیتونه،حتی نمیخواین به حرفای من فکرم کنین،که خواهش میکنم بهش فکر کنین،جون عشقتون،یه روز کامل با دید باز به حرفام فکر کنین

رَسْتآ 1394/06/11 - 03:46

سلام یاسمین جان منم تقریبا هم سنه خودتم
منم دخترم و یه روزی مشکل شمارا داشتم
من حدودا ۱۲سالم بود ک یهو همه زندگیمو ریختم پا یه دختر
خیلی راحت بهش میگفتم دوستت دارم ولی خب اون ادمه خوبی بود و درکم میکرد
ولی کم کم قهر کرد
تو یه مپرسه بودیم وقتی حتی از دور میدیدمش دست و پاهام بلرزه میفتاد
کم کم دوستای صمیمی شدیم
اون منو دوس نداره
وفقط ی دوست ساده میدونه ک خیلی راحت میتونه قیدموبزنه
ولی من دوس دارم
شدتش مثل قبل نیس ولی خب هنوزم میخوامش
عزیزم ولی این دوست داشتن بی فایدس
و سرانجامی نپاره اگه بیشتر خواستی صحبت کنی باهام درخدتمتم

رَس‍تا8 1394/06/11 - 04:31

من ۱۷سالمه چهارساله دخترم یه دوستی دارم ک دوسش دارم
هیچ وقت اسم این علاقه ی شدید را عشق نذاشتم دوتاییمونم کاملا ظریف و دخترونه برخورد میکنیم نه اینکه مثل چن نظر در نظرات قبل یکیمون پسرونه برخورد کنه یکیمون دخترونه
چون عقیده داره عشق فقط و فقط برا جنس مخالفه
این دختر خانومی ک من دوسش دارم خیلی اذیتم میکنه یه ماه درمیون اشتی هستیم ولی من حتی برای برگشتش التماسش کردم
فراموشیش نیاز ب وقت ازاد داره ک من وقت ندارم
بنظرم تا قبل از ازدواج خوبه ک. داشته باشمش ب عنوان یه دلخوشی توی زندگیم ...
اونم بااینکه اصلا دوسم نداره وهمش باهام قهره وقتیم ک هس خیلی مراعاتمو میکنه
خیلی هوامو داره
شاید سالا ی اول دوستیمون من شدیدا دوسش داشتم
ولی الان خیلی وقته از اون شدت محبت کم شده
ولی خب هنوز وقتی ک نیس با اینکه سعی میکنم عادی باشم ولی زندگیم کسل کننده میشه
حاضرم هرکاری براش بکنم ک بمونه
من بخاطرش همه دوستام و حتی پدر و مادرمو بیخیال شدم
اوایل ک باهام دوس نبود دلم میخواست بغلش گنم و بوسش کنم
ولی خب الان همه چی حسی ندارم و یه دوست خیلی خیلی صمیمیه برام...همین
این احساسات بمرور زمان کم کم برطرف میشه
البته اگه این احساس صرفا بخاطر بلوغ باشه نه مشکلات جنسی

منو مهسا 1394/06/12 - 12:50

سلام راستش نمیدونم چجوری باید شروع کنم من یه دختر چهارده سالم که تو مدرسمون از یه دختر سوم انسانی خوشم اومد اولش فکر میکردم عادیه چون خیلی شبیه پسرا تیپ میزد موهاش کوتاه پسرونه بود و کلا شبیه پسرا میگشت ولی فقط من ازش خوشم نمیومد چند تا دیگه از بچه های مدرسمونم دوسش داشتن خیلیا اومدن بهم گفتن ولش کن اون در حد تو نیست و خیلی چیزای دیگه ولی من واقعا دوسش داشتم هنوزنم دارم...سر خودمو که نمیتونم گول بزنم...بهم گفت دوسم داره البته خیلی غیر مستقیم ولی من بهم گفتم ازش متنفرم چون اون بین منو یکی دیگه از دوستام اونو به من ترجیح داد فقط بخاطر اینکه من مغرور بودم فقط به خاطر اینکه من براش در دسترس نبودم تا اینکه چندروز پیش بهم گفتن تو کل مدرسه شایع شده عشق من با همون دوستم که اونو به من ترجیح داده هومو هستند...فقط اینو میتونم بگم که به معنای واقعی کلمه نابود شدم...من....من باید چیکار کنم؟

منو مهسا 1394/06/12 - 13:04

مهسا اگه میدونستی چقدر دوستت دارم....حیف که این غرور لعنتی نمیذاره بهت بگم...پوووووووووف

هانیه 1394/06/18 - 09:48

منم احساست را درک میکنم چون منم عاشق یه نفر هستم اونم مرا خیلی دوست داره ما برای هم میگیریم.خیلللللللللللللللللیییییییییی دووووووووست دارررررم هلیااااااااااااا

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
بازگشت بالا