آنچه دیگران می خوانند:
باعرض سلام خدمت شما
اولین باری است ه با این سایت اشنا میشوم و
خیلی مفید به نظرم امد و احساس میکنم
میتوانم از شما بابت مشکلی که دارم کمک
بگیرم
من پسری27 سال سن دارم و پسری بودم که در تمام
مقاطع تحصیلی تلاش زیادی داشتم
بلافاصله بعد از اخذ دیپلمم وارد دانشگاه
شدم در رشته مدیریت صنعتی در دانشگاه ازاد
تهران جنوب قبول شدم
همان ترم اول با پسری دوست شدم که دقیقا در یک
روز به دنیا امده بودیم!!!
باهم دوست شدیم و اولین دوست دانشگاهیم بود
تا اخر دوران تحصیل باهم و کنار هم بودیم
جالبتر اینکه هر دو ما با یک معدل فارغ
التحصیل شدیم!!
ترم اخر دانشگاه با دخترخانمی اشنا شد این
دوست ما. خلاصه بعد تموم شدن درسمون رفتیم
خدمت و باهمم خدمتمون تموم شد
دقیقا 20 روز بعد اتمام سربازی هر دوی ما از
طرف بانک پاسارگاد برای همکاری با این بانک
به مصاحبه شغلی دعوت شدیم مصاحبه ما تو یک
روز بود!!!!!!!!
بعد مصاحبه من خیلی امیدوارتر از دوستم بودم
که استخدام میشم اخه مصاحبه من از نظر هر
دوتامون بهتر بود.
بعد از یک هفته دوست من برای مصاحبه مرحله
دوم دعوت شد خیلی خوشحال شدم که اونو دعوت
کردن و امیدوارتر شدم که منم به همین زودیا
دعوت میشم و خودمو براش اماده میکردم حتی به
شعب بانک مراجعه و از کارمنداشون سوال
میکردم که چیا میپرسند برای مصاحبه و همه
اطلاعاتمو در اختیار دوستم میگذاشتم
دوستم و رفت مصاحبه و من منتظر تماس بعدی
بودم روزهام به سختی میگذشت
یک ماه گذشت و خبری نشد خیلی ناراحت بودم ولی
دوستم دلداریم میداد که هنوز دلسرد نشم
تو این زمانها بود که دوستم خبر داد که
استخدام شده و باید دوران کاراموزیشو
بگذرونه و من همچنان منتظر بودم.
2ماه گذشت و خبری نشد منم تو این مدت دنبال
کار بودم که اگه اینجا نشد بیکار نباشم
اینو نگفتم که من ساکن شهریار هستم و دوستم
تهران
تو شهریار ی شرکت معروفی هستش که شاید
بشناسیدش شرکت تعاونی شباهنگ
این شرکت تو شهریار و اطرافش شعبه بانکی
داره در واقع مجوز موسسه مالی داره
ی اگهی زده بود برای استخدامش و ازمون قرار
بود بگیرند
منکه دلسرد شده بودم از بانک پاسارگاد اینجا
شرکت کردم و تو ازمونش نفر اول شدم
خوشحال بودم که قبول شدم مصاحبه و تمام
کارامو انجام دادم و خلاصه من اینجا استخدام
شدم ولی همچنان ناراحت بودم که چرا منم عین
دوستم پاسارگاد استخدام نشدم
کاراموزی من همزمان با دوستم شروع شد اون
بانک پاسارگاد منم تو شباهنگ
باهم کلاسامون تموم شد و وارد شعبه بانک
شدیم و من همچنان ناراحت بودم
دروغ نگم ی حس حسادت داشتم نسبت به دوستم
الان دو ساله که ازین جریانات میگذره من
الان معاون شعبه شدم و دوستم تحویلدار باقی
مونده ولی من فقط اسمم معاون شعبست هیچ
تاثیری تو حقوق و مزایام نداشته
من خیلی تلاش میکنم صادقانه کار میکنم با
اینکه از جایی که توش کار میکنم متنفرم و
همچنان حسرت گذشتمو میخورم
دوستم الان با اون دختری که گفتم تو دانشگاه
باهم دوست شدند الان چند ماهی هست که ازدواج
کرده الان همسر دوستمم کارمند بانک اینده
هستش
تو این دو سال تلاش کردم کار بهتری با حقوق
مزایای بهتری گیر بیارم ولی نتونستم
نمیدونم چرا واقعا سواله برام من واقعا تلاش
میکنم ولی نشده به اون چیزی که میخوام برسم
من رک بگم الوده گناه شدم انقدر نیاز جنسیم
بهم فشار میاره که گاهی واقعا عصبیم میکنه.
کم کم به خود ارضایی کشانده شدم شرمم میاد
بگم اینو ولی شدم نتونستم که نشم.من نسبتا
خوشتیپم ولی هنوز انقدر بی وجدان نشدم که
بخوام تماس های جنسی نامشروع بکنم حداقل
خودمو قانع کردم که خود ارضایی بهتر از زنا
هستش
خیلی دوست دارم ازدواج کنم ولی شرایط مالی و
کاری که دارم اجازه نمیده بهم
از حقوقی که ماهانه میگیرم شرمم میگیره حتی
به خونه فیش حقوقیم نشون نمیدم دوست دارم
ازدواج کنم چون خیلی تنهام خیلی درمونده شدم
دیگه واقعا ادم پرتلاشی که بودم نیستم عین
یک مرده زندگی میکنم تظاهر میکنم که ادم
سرپا و سرحالی هستم درونم مردست
انقدر این حس نفرت از خودم و حسادت بهم غلبه
کرد که با صمیمی ترین دوستم که بهتون تعریف
کردم و هنوزم خیلی دوستش دارم قطع رابطه
کردم چون خودمو در حدش نمیدونم
نمیدونم واقعا دیگه چی بگم ولی من این ادم
نبودم شدم در واقع بگم این ادم کردنم
حسود گناهکار بی روح ادمی که باوقاحت تمام
بخاطر اینکه نتونسته ازدواج کنه میره و راحت
خود ارضایی میکنه چون نمیتونه ازدواج کنه
شرایط مالیش اجازه نمیده بهش
من دختری دوست دارم اونم منو دوست داره
اشنامونم هست ولی جرات نمیکنم راز زندگیم و
دلیلی که دارم و نمیتونم احساسی که نسبت بهش
دارم بگم ما دوست نیستیم از طریقر ی واسطه
اون محبتشو بمن گفته ولی من سکوت کردم سکوتی
که داره کمرم مشکنه
دیگه واقعا تحمل زندگیم ندارم اگه خودکشی
گناه نبود منم ترسو نبودم الان مزاحمتون
نبودم!!!!!!!
ممنون میشم راهنایی بفرمایید
پاسخ :
سلام
به نظر می رسه علت نا امیدی شما مقایسه خود با دوست تان می باشد و چون اون موفق شده در جای بهتری استخدام بشه شما بقیه درها را به روی خود بسته اید و فکر می کنید چون اون مورد درست نشده دنیا به آخر رسیده در حالی که این طور نیست و شما هم برای خودتان شخصی هستید و در جایی استخدام شدید که شاید خیلی ها آرزوی استخدام در آن شرکت را داشته باشند ولی شما نا شکری می کنید در ثانی قرار نیست شما تا آخر عمر اونجا کار کنید بلکه با تجربه و پشت کاری که به دست میارید می تونید در آینده در جاهای بهتر و حتی بانکهای دولتی هم استخدام بشید به شرطی که روحیه خود را نبازید و امیدوارانه به زندگی ادامه دهید.
در مورد ازدواج تان هم عرض کنم که تنها چیزی که می تونه شما را به آرامش برسونه ازدواج می باشد و اگر ازدواج کنی هم نیاز جنسی ات برطرف می شه و هم با آرامش بیشتر زندگی می کنی.
اینکه فرمودی موقعیت ازدواج نداری من این مسئله را قبول ندارم شما موقعیت دارید لکن ایده آلگرا هستید و می خواهید همه چیز را در اول زندگی داشته باشید در حالی که اشخاصی هستند زندگی را با دو سه میلیون وام ازدواج که آن هم باید قسطش را پرداخت کنند شروع می کنند!!یعنی شما قسط وام ازدواج تون هم نمی تونید بدهید؟
من مطمئنم بیشتر از اینها توانایی دارید ولی به توانایی خود واقف نیستید و فقط به وضع دوست تون فکر می کنید لذا اولا باید حسادت را بگذارید کنار ثانیا نسبت به ازدواج اقدام کنیدو امیدوار باشید ثالثا سعی کنید زندگی را با امید واری ادامه دهید رابعا تو قعات تون را بیارید پایین و به کمتر اکتفا کنید تا خداوند بی نیازتان کند.
موفق باشید
دیدگاهها