یک نت ـمن دختری 15 ساله عاشق پسری 18 ساله ام و دل كندن از او برایم غیر ممكن است و هیچ طوری نمی توانم از او جدا شوم و او مرا برای ازدواج می خواهد . به نظر شما چه كنم؟
علاقه
یک نت ـ24مرداد ماه تولد دختر خاله ام است و بيست سالش ميشود همان كه قبلا گفته بودم از اول دبيرستان به او علاقه مند شدم .من تا حالا براي او كادو نخريده ام الان بعد از گذشت اين مدت كه من 22 سالم شده و
یک نت ـبه پسری از اقوام علاقه دارم. آیا منتظر او بمانم تا به خواستگاری بیاید؟ اما نمی دانم او هم به من علاقه دارد یا نه.چند خواستگاری هم داشتم كه به خاطر او رد كردم.
یک نت ـ دختري 18 ساله هستم من و پسرخاله ام به يكديگر علاقه مند شده ايم ما تقريبا هم كفو هم هستيم هم سن ، از نظر تربيت خانوادگي، شان اجتماعي ، عقايد مذهبي سياسي ، ولي از نظر اقتصادي آنها بالاتر هستند . ما هردو مي ترسيم به خانواده هايمان در اين زمينه چيزي بگوييم چون ممكن است دعوا پيش بيايد ويا از همه مهم تر ما را از هم دور كنند
یک نت ـ علاقه شديد به دختري دارم اون دختر کارمند هست و7سال از خودم بزرگتر هست حالا نميدانم چکار کنم آيا سن ازدواج مهم هست يا نه؟
یک نت ـ سلام. من الان حدود ۵ ساله که در دانشگاه به یک نفر علاقه دارم که از نگاه شروع شد ولی یکطرفه وفقط این علاقه از طرف من بود. و ۵ ساله ارامش رو ازم گرفته. با وجود این همه عشق همیشه از ترس اینکه به گناه نیفتم حتی ازش رو برگردوندم و هیچ وقت با ایشون حرف نزدم. ولی دیگه خسته شدم. اون از شدت علاقه ی من خبر نداره پس ممکنه هر لحظه کسی وارد زندگیش بشه اون موقع من چیکار کنم؟ آیا بازم باید صبر کنم. دیگه بریدم. نه می تونم فراموشش کنم نه آدمی هستم که بخوام وارد رابطه باکسی بشم... لطفا راهنماییم کنید.
یک نت ـ با سلام و عرض خسته نباشید. من دختری ۲۷ ساله هستم. حدود ۵_۶ سال پیش همکلاسیم بهم ابراز علاقه کرد. با خواهرم در میان گذاشتم که گفت بچه اید و به این چیزا فکر نکنید. ما به هم علاقه مند بودیم و به صحبت کردن ادامه دادیم. ایشون اهل استان مازندران و من اهل شیرازم. خانواده اون کاملا موافق ازدواج ما بودن ولی خانواده من مخالف بودن. دو سال پیش اومدن خاستگاری ولی مخالفت کردن.
یک نت ـ دختر عمويم ک 17ساله است بهم ابراز علاقه کرد و منم ب هواي اينکه منو واقعا دوست داره بهش ابراز علاقه کردم.ولي بعد از گذر 1سال سر اينکه من با ي دختر ديگه حرف زدم ديگه رابطه رو بامن قطع کردوگفت ديگه بهت اعتماد ندارم.
یک نت ـ دختری 25ساله ومجردهستم.قبلا هم پیام دادم.تاحالا دو مورد پیش امده ک پسری بمن نزدیک شده امامن ازش دوری میکنم و بعد ک زده میشه وکم محلی میکنه خودم دنبالش می افتم.
یک نت ـ مشکلی که برای من پیش آمده این است که همسرم به دختری علاقه مند شده و با او ارتباط برقرار کرده است، و من واقعا نمی دانم چه کار کنم. اطلاعاتی که از این دختر دارم این هست که قبلا ازدواج کرده و تازه طلاق گرفته و سنش حدود ۱۵ سال هست، من ۲۴ سالم هست، و اهل تهران ام، همسرم هم ۳۰ سالش هست
یک نت ـ دختر خانمی سوالی از بنده داشتند و گفتند در اینترنت با بعضی آقایان درد و دلی می کنم و مشکلات زندگی را مرور می کنیم، آیا اشکال دارد؟
یک نت ـ دختری ۲۷سال هستم. ۴، ۵ سالی است که عقد نمودهام. دو، سه سال اول عقدمان، با همسرم مشکلی نداشتیم و علاقه شدیدی بینمان وجود داشت. متاسفانه در این مدت مادر همسرم فوت کرد و همین عامل هم باعث شد دوران عقدمان طولانی شود
یک نت ـ آیا دختری که قبلا با پسری رابطه جنسی داشته و از کار خود پشیمان است، برای زندگی مشترک مناسب است؟
یک نت ـ به پسری علاقه دارم ولي نمیدانم او هم به من علاقه دارد یا نه. و بخاطر وي خواستگارهای خودم را رد كرد. آیا کار درستی است؟
با آقایی آشنا شدم. او ساکن تهران هست. در این مدت چند بار ایشان آمدند و از نزدیک ملاقات داشتیم و هر روز تلفنی با هم ارتباط کاملاً سالمی داریم. من و ایشان هر دو کارمند۳۰ و ۲۸ سال هستیم.
با پسری که به مدت یک و نیم ماه به قصد آشنایی برای ازدواج رابطه داشتم، قطع رابطه کردم وگفتم با خانوادهاش جلو بیایند. لازم به ذکر است که من با ایشان در یک دانشگاه بودیم وهر دو از علاقۀ همدیگر با خبریم؛
حدود یکسال و نیم پیش خواستگاری داشتم که از طرف یکی از دوستان خانوداگی معرفی شده بودند. ایشان به همراه مادر و خواهرشان جهت خواستگاری منزل ما آمدند؛ اما رفتار مادر ایشان اصلاً خوب نبود و مثل اینکه به زور آمده باشند و ۱۰ دقیقه نشستند و رفتند.
پسر جوان وقتی با جواب رد دختر مورد علاقهاش روبهرو شد او را ربود و با کمک مادرش در خانه زندانی کرد.
سلام دختري هستم كه به پسري در فاميل علاقه مندم واين علاقه رابه خواهر پسر گفتم و او گفت دوست ندارد برادرش در فاميل ازدواج كند و مادرش هم همه جا گفته دختر و پسر به فاميل نزديك نميدم.خواهرش بهم گف دوست دختر داره ولي باور نكردم
دختری23 ساله و دانشجوی رشتهی پزشکی، سال پنجم هستم؛ 4 سال پیش همکلاسیام به من علاقهمند شد؛ این علاقه کاملا دوطرفه بود و هردوی ما در خاتوادههای مذهبی بزرگ شده بودیم و اهل دوستی نبودیم.