یک نت ـ یک ماه پیش خواستگاری داشتم که پسندیدم، ایشان مومن، با نماز، چشم پاک و با خدا و مثل خودم عاشق راهیان نور و شهدا... بوند. از نظر مالی هم الحمدلله توانایی چرخاندن یک زندگی دو نفره را داشتند.
خواستگار
یک نت ـ دختری هستم ۱۷ ساله تاکنون با هیچ پسری دوست نبودم، چون میدانم سرانجامی ندارد ولی متاسفانه یکی از اقوام که باهم خوبیم و هم سن من است تجربه زیادی داشته است
یک نت ـ یک ماه پیش خواستگاری داشتم که پسندیدم، ایشان مومن، با نماز، چشم پاک و با خدا و مثل خودم عاشق راهیان نور و شهدا... بوند. از نظر مالی هم الحمدلله توانایی چرخاندن یک زندگی دو نفره را داشتند.
یک نت ـ ظاهرا منظور از ازدواج سفید این است که زن و مردی بدون هیچ گونه عقد یا ثبت رسمی زندگی مشترکی در کنار هم داشته باشند که معلوم نیست به چه دلیل عده ای به آن ازدواج سفید می گویند. در حالی که نه ازدواج است و نه وضعیت خوشایندی دارد که آن را سفید بنامیم!
یک نت ـ دختری ۱۹ساله هستم و به یکی از اقوام علاقه و تصمیم به ازدواج داریم، اما متاسفانه مادرم با این ازدواج موافق نیست مادرم هم از نظر اخلاقی ایشان را قبول دارند اما با خانوادشان به خصوص با اخلاق مادرشان مشکل دارند نمیدانم چیکار کنم؟
یک نت ـ ما خانواده ی ضعیفی هستیم و پدرم نمیتواند نیازهای ما را فراهم کند من دوست دارم مثل دوستانم باشم ولی بدلیل مشکلات مالی و...، دوستانم زیاد تحویلم نمیگیرند مشکل چیست؟
یک نت ـ شما یک روانشناس هستید چون هربار به مطالبتان توجه میکنم میبینم توصیه میکنید مردم گذشته را برای همسرشان فاش نکنند. این یعنی به همسرت دروغ بگویی. چرا اشتباهی که یک آقا یا یک خانم مرتکب شده، طرف دیگر نیز باید در آتش این اشتباه بسوزد؟ یکی رابطه نامشروع داشته یا عاشق یا وابسته شده یا اینکه قرار حضوری داشته آیا خواستگار یا دختری که ازش خواستگاری میشود باید در این اتش بسوزد؟
یک نت ـ پسری ۱۷ ساله بوده وعاشق پسری شدهام. طوری که وقتی میبینم از شوق دیدارش میخواهم بمیرم. تمام پاسخهای قبلی شما را نکته به نکته؛ خط به خط خواندم ولی تاثیری نداشت! چرا شما عشق را ملاک قرار نمیدهید و فقط در مورد هوا وهوس اختلالات روانی و ... صحبت میکنید؟ علاقه چیزی نیست که بخواهید فراموشش کنید.
یک نت ـ دختری ۲۲ ساله هستم و رشته معماری خوانده ام. از خود تعریف نباشه نجیب وخاص هستم و سعی کرده ام شرایط نامناسب اخلاقی جامعه، تاثیری در من نگذارد؛ طوری که تنها دختر چادری کلاس بودم و اصرار همکلاسی ها و برخی از اساتید واطرافیان برای منع این کار (چادر)، در من بی تاثیر بوده است.
یک نت ـ من ۲۶ سالمه. خواستگاری دارم که ۳۰سالشه تا حدی با دین آشناست. یعنی میگه نماز حتما میخونم اماا گاهی اول وقت گاهی آخر وقت و گاهی هم وسط وقت. اهل نماز مستحب و روزه مستحب و مسجد و هیئت و نماز جمعه و اینا هم تا حد زیادی نست.
در زمینه رعایت حلال و حرام هم میگه تا اونجایی که بتونم رعایت میکنم. وضع مالیش هم تقریبا خوبه.
یک نت ـ سلام دختری ۱۶ ساله ام....دارم نابود میشم...من عاشق معلم ریاضی ام شدم نمیدونم چیکار کنم... من قبلانم عاشق ی معلم دیگ شده بود و کلی عذاب کشیدم...میخام حسم کاملا نسبت به معلم ریاضی ام از بین بره.. چیکار کنم؟؟ معلم ریاضی ام اصلا بهم توجه نمیکنه و همین عذابم میده دیگ نمیخام دوسش داشته باشم ولی نمیتونم !ترو خدا کمکم کنید
یک نت ـ خانمی ۲۴ساله و متاهل هستم.دو سال پیش به اجبار خانواده ازدواج کردم اما دلم با این رابطه نبود. پسر از لحاظ اقتصادی صفر بود و هست . من اول کمی بهش علاقه پیدا کردم، اما بعد از یه مدت دیگه سرد شدم .از این رابطه خسته شدم .
یک نت ـ من دختری ۲۷ ساله هستم که حدود ۶ ماه است با پسری که از خودم ۳ سال کوچکتر است آشنا شده ام.من فوق لیسانس دارم و ایشان لیسانس.از طرف دیگر سربازی نرفته و سرمایه مالی نیز ندارد.
یک نت ـ دختری ۲۴ ساله ام خواستگاری دارم که تمام معیارهایم را دارد، اخلاق و منشش مردانه و تحسین برانگیزی دارد؛ ولی تنها موردی که هست چهره اش دلنشین نیست. علتش را نمیدانم و نمیدانم آیا با گذشت زمان درست میشود یا نه؟
یک نت ـ به پسری مقداری علاقمند بودم، و چندین باز از من خواستگاری کرده بود. اما بعد مجبور به ازدواج با فرد دیگری شدم. اوایل میگفتم بی خیال و زیاد فکر نمی کردم. اما الان کابوس شب هایم شده. و چون قلب یک زن برای دو نفر نمیشه باشه، خیلی عذاب میکشم.
یک نت ـ وقتی ۲۲ ساله بودم از همکلاسی ام خوشم آمد و خواستگاری کردم اولش خانواده ام مخالفتی نداشتند ولی بعد از مشکلاتی که در زندگی برادرم دیدن که منجر به طلاق شد و
یک نت ـ من یک مدت کوتاهیه که حس عشقی نسبت به معلم مدرسمون دارم.اما هیچ کس از این موضوع خبر نداره.......هم سن پدرمه و یه دختر همسن خودم داره...واقعا نمیدونم این چیه ؟ عشقه به معلمه ؟
یک نت ـ من یه دختر ۱۷ ساله ام ويه عشق بي حاصل داره عذابم ميده...عشقي عظيم به يه دختر سال اول دبيرستان كم كم باهاش آشنا شدم از همون اول برام خاص بود..هرروز بهش فك ميكردم هر شب...تمام دنيام شده بود...حس ميكردم اونم دوسم داره.باهم صميميتر شديم ....همه ي دنيام شده بود هر ثثانيه بهش فك ميكردم...اسمش قلبم رو ميلرزوند....
یک نت ـ من ۵ سال به پای مردی موندم، هر روز و هر ساعت میگفت تو رو دوست دارم، اما نمی تونست تصمیم بگیره، دندونپزشک بود مرد عاقل و پخته ای بود و همین من بیشتر جذب میکرد، رئیس دانشکده شد، گفت صبر کن عشقم، رفت مسافرت و امروز که برگشت گفت عشقم من نمی تونم ازدواج کنم نمی تونم متعهد بشم و آزادیم را از دست بدم.... من هیچی نگفتم.
یک نت ـ سلام دختری هستم ۱۵ سال یک سال با پسری ۱۸ سال رابطه دارم اما خوانوده هامون کاملا متفاوتن به این خاطر مادرم مخالف است ، باهم بهم زدیم اما اس ام اس داد ک نه دیگه اس ام اس میدم نه زنگ میزنم اما مال من باش تا چند سال دیگه بیام خواستگاری کمکم کنید چی کار کنم؟ در ضمن علاقه شدیدی بهش دارم