افسردگی شدید دارم آنقدر که تابحال به خودکشی هم فکر کردم

من دختر۲۷ساله ای هستم که در تمام عمرم موقعیت های ازدواج خوبی داشتم و تحصیلات تکیمیلی ام را به اتمام رساندم و البته تو موقعیت های ازدواج خوب قرار داشتم و چه ان موارد خوب؛سایر موارد هم پیش امد ، اما به امید بهتر ان از بهترین فرصت هایم باز ماندم...
خودکشی

یک نت ـ سلام من دختر۲۷ساله ای هستم که در تمام عمرم موقعیت های ازدواج خوبی داشتم و تحصیلات تکیمیلی ام را به اتمام رساندم و البته تو موقعیت های ازدواج خوب قرار داشتم و چه ان موارد خوب؛سایر موارد هم پیش امد ، اما به امید بهتر ان از بهترین فرصت هایم باز ماندم...

و تمام این موارد گذشته زندگی ام من متاسفانه مغرور و طمع کردم و این طمع باعث شد اینچنین باشم وحالا هم به هر قیمتی هم قصد ازدواج ندارم مگر انکه واقعا معیار هایم را داشته باشد اما از حقیقت نگذره من معیار هایم در طول سالیان از سطحی گرایانه به رویا و ایده ال گرایانه و سپس واقع گرایانه تغییر کردو من در جایگاه اجتماعی نسبتا بالایی قرار دارم و در مراکز های اجتماعی و علمی فردی سرشناس هستم.

و میدانم نمیتوانم از خاسته هاو اهدافم از زندگی دست بکشم. اما در این میان نباید هایی هم صورت گرفت اما در هر صورت فعلا یک سالیست واقعا افسوس گذشته و افسردگی شدید دارم انقدر که تابحال به خودکشی هم فکر کردم.هیچ چیز منو از ته دل خوشحال نکرده و هرچند لبخند میزنم اما هیچ کس نمیداند.. ظاهرا مذهبی ام اما احساس میکنم از اعتقاداتم دارم فاصله میگیرم... نمیدانم اگر اینطور برود من هیچ دینی در عمل نخواهم داشت یا اینکه خودم را نابود خواهم کرد مگر انکه خدا فرجی کند.

با عرض سلام و تحیت خدمت شما

به نوبه خود شرایط شما را درک می کنم اما گمان می کنم با لحاظ موفقیتهایی که به آنها اشاره کردید منطقی نیست که گرفتار یاس و نا امیدی شوید.لازم است برای خود و موفقیتهایتان ارزش بیشتری قائل شوید و البته این بدان معنا نیست که از برخی از معیارهای سختگیرانه برای ازدواج صرفنظر نکنید.

لازم است به این نکته توجه داشته باشید که با لحاظ ویژگی کمالگرایی و وسواسی که دارید، اگر در گذشته به همان افرادی که از پاسخ منفی دادن به آنها پشیمانید، پاسخ مثبت می دادید، در زندگی مشترک موفق نمی شدید. پس از تصمیم خود ناراحت نباشید و بدانید در آن مقاطع بهترین تصمیمها را گرفته اید و اگر جز این عمل می کردید الان نیز پشیمان بودید!

زندگی در گذشته حاصلی جز افسوس و حسرت ندارد، بنابراین لازم است واقع بینی که به آن اشاره کردید در این موضوع نیز برجسته شود.

بجای خودسرزنشگری و نا امیدی راه منطقی این است که سطحی از توقعات غیر ضروری را کنار بگذارید و خود رافردی خاص و متمایز از دیگران ندانید.

به خدای بزرگ توکل داشته باشید و با منصرف کردن ذهن خود ازافکار منفی به خاطرات شیرین، مسافرت، ورزش، افزایش تعاملات اجتماعی و.... یاس را از خود دور کنید.

از آنجایی که افسردگی شما قابل اغماض نیست ضرورت دارد در اولین فرصت به یک متخصص اعصاب مراجعه بفرمائید و در ادامه نیز با یک روانشناس به صورت حضوری گفتگو کنید.

در پناه خدای متعال موفق باشید

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

سلام افسردگی چرا ؟! در صورت تمایل با بنده تماس بگیرید انشاءا... ب حول و قوه الهی مشکل برطرف میشه ی ایمیل بهم یزنید
منم دقیقا همین وضعیت رو دارم
بابا مگه همه چی ازواجه؟ ازدواج نکردی که نکردی قرار نیس که زندگی رو واسه خودت تعطیل کنی-مگه همه اونایی که متاهلن واقعا ارامش دارن؟ زندگی جنبه های زیادی داره حیفه فقط تو ازدواج زوم کنی و ارامشت رو از دست بدی