علاقه شدیدی به پسرعمم پیدا كردم

یک نت ـ حقیقتش من یه دختر 16ساله هستم كه علاقه شدیدی به پسرعمم پیدا كردم. ازوقتی 13سالم بود حس كردم خیلی دوسش دارم و این عشق انقدر شدید شد كه حتی ترسیدم جنون بگیرم.
دختر 16ساله

یک نت ـ حقیقتش من یه دختر 16ساله هستم كه علاقه شدیدی به پسرعمم پیدا كردم.

ازوقتی 13سالم بود حس كردم خیلی دوسش دارم و این عشق انقدر شدید شد كه حتی ترسیدم جنون بگیرم.دوستم گفت بهتره بهش بگی.

اون یه شهردیگه زندگی میكنه و ما سال به سال ب سختی همدیگه رو میبینیم.

من با پیام بهش گفتم.اونم گفت با برادرم دوسته و نمیتونه خیانت كنه و منو رد كرد.

خیلی تصمیم گرفتم فراموشش كنم چون اون نمیخواد و عشق اون برای من تنها یه مانع برای موفقیته.

من نمیتونم درس بخونم چون فكرش ولم نمیكنه.

مثل خوره افتاده به جونم.

میخوام شما كمكم كنید

باعرض سلام و تشکر

قصه قدیمی عشق که به عقید روان شناسان ناشی از یک نیازهای برآورده نشده دوران کودکی است دورانی که ما فقط و فقط حافظه هیجانی فعالی داشته ایم و حافظه شناختی خیلی قوی نداشته ایم به همین خاطر شاید بگوییم تا وقتی  یاد داریم در کنار پدر و مادر متعادل و با محبت بزرگ شده ایم و هیچ گونه نیاز به محبت و احترام و توجه، زیر بنای این احساس وابستگی و نیاز شدید به درک شدن از طرف مقابل نیست .

قطعا در سن 3 سالگی که دوره تفرد جدایی نام دارد افرادی که از نظر شخصیتی و هویتی مستقل می شوند ، مستقل فکر می کنند مستقل احساس می کنند و از توجه و حمایت دیگران لذت می برند و خود نیز متقابلا به دیگران توجه و احترام قایل هستند اما نیازمند به تحویل و توجه و احترام نیستند.

معمولا اگر در خانواده تعادل در روابط صمیمانه و عاطفی برقرار باشد مخصوصا رابطه پدر با فرزند دختر به خوبی انجام شود و فرد در خانواده یاد بگیرید چگونه می تواند مستقل فکر کند و در یک وضعیت مناسب احساسات و هیجان خود را خرج نماید و دوستی ها یک طرفه نباشد و اصلا احساسات نهایتا به صورت علاقه در فرد ایجاد شود و نه وابستگی یک طرفه که البته شما آن را عشق می گذارید.

عشق یک مفهوم ماورایی نیست بلکه بر اثر اصل مجاورت ذهنی یا بیرونی به موضوعی به وجود می آید و فرد را به دنبال خود می کشاند . خوب وضعیت شما یک نوع وابستگی یکطرفه است که علی رغم خواست شما نه تنها آرامش برای شما ایجاد نکرده است بلکه باعث فلج شدن زندگی شما هم شده است.

شما به تدریج و با یک برگشت به خود و مرور آسیب هایی که به دلیل سرمایه گذاری روانی یک طرفه به خود زده اید ارزش و قیمت خود را دوباره به دست آورده و با دلسوزی و محبت نسبت به خود به جای ملامت و سرزنش سعی کنید با مدیریت فکر و ذهن با تکنیک هایی که با مشاوره حضوری به شما می دهند ذهن خود را از تصاویر ذهنی ایشان که الان تبدیل به زباله ها ذهنی شده است پاک می کنید ساعت و اوقات خود را در جمع سپری کنید و اوقات تنهایی خود را با مدیریت و در نظر گرفتن یک برنامه خاص و سرگرم کننده و هدفمند سپری کنید .

موفق باشید.

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده