تو راه رفتن به کلاسام یه پسری هست که من عاشقش شدم

یک نت ـ یه دختر ۱۵سالم که امسال قراره دوم دبیرستانو بخونم کلاسای کنکور زیادی رو میرم و خیلی دلم میخاد زیاد درس بخونم اما تو راه رفتن به کلاسام یه پسری هست که من عاشقش شدم اصلا هم نمیشناسمش موقعی که به اونجا میرسم زل میزنه حتی یه بار پشتم اومد بدون سروصدا کمی نگا کرد و رفت منم تا حالا خیلی این طوری نگا دیدم ولی نمیدونم چرا جلوی این کم میارم من واقعا دوستش دارم
عاشق

یک نت ـ یه دختر ۱۵سالم که امسال قراره دوم دبیرستانو بخونم کلاسای کنکور زیادی رو میرم و خیلی دلم میخاد زیاد درس بخونم اما تو راه رفتن به کلاسام یه پسری هست که من عاشقش شدم اصلا هم نمیشناسمش موقعی که به اونجا میرسم زل میزنه حتی یه بار پشتم اومد بدون سروصدا کمی نگا کرد و رفت منم تا حالا خیلی این طوری نگا دیدم ولی نمیدونم چرا جلوی این کم میارم من واقعا دوستش دارم ولی این عشق مانع درس خواندنم میشود و از اینده باز میمانم چه طور میتوانم بدون فراموش کردنش با خیال راحت درس بخوانم؟؟؟ تو رو خدا کمکم کنید این مسئله را نمیتوانم به خانواده ام بگویم..........ممنون

باعرض سلام و تشکر

خدمت شما عرض کنم داستان وابستگی داستان بسیار پر پیچ خمی است که انسان از دوران کودکی باخودش با دوران نوجوانی می آورد سبک وابستگی است . سبک وابستگی  به والدین و حتی اشیاء پیرامون ما تعیین کننده سبک دلبستگی و وابستگی ما در بزرگسالی به جنس مخالف خواهد بود . برای یک دختر 15 ساله که در ابتدای زندگی اش ، ذهن و روان باید متمرکز درس و علاقه های دیگر شود و از زندگی با والدین خود و هم جنسان خود لذت ببرد و به اهداف خود فکر کند ، چرا باید اسیر احساسات و عواطفی شود که هیچ نتیجه ای منطقی ندارد و حتی موتور انرژی روانی را که برای پیشرفت و رسیدن به اهداف ایجاد شده را کند و کندتر کنند.

وابستگی اگر خوب بود شما دچار مشغولیت فکری و آشوب روانی و اضطراب نمی شدید. اگر وابستگی چیز خوبی بود افراد وابسته زندگی زناشویی و مشترک پر تلاطم و ناسازگارانه ای نداشتند. وابستگی اگر خوب بود دختر و پسر های به هم رسیده از این راه به بدبینی و وسواس فکری نسبت به تعهد و وفادری نسبت به همدیگر مبتلا نمی شدند.

پس از هر زاویه ای به وابستگی نگاه کنیم چیزی مفیدی پیدا نمی کنیم اینکه شما با یک زول زدن و یا دنبال کردن یک فردی برداشت عشق و علاقه می کنید باید به خودتان بگویید برداشت من این است و من اینجور فکر می کنم زیرا همیشه آنچه ما فکر می کنیم در بیرون اتفاق نمی افتد مثلا اگر در خانه ای تنها باشید اگر صدایی از پنجره آمد اگر شما فکر کنید که دزد است یک مجموعه رفتاری خاص برای مراقبت انجام می دهید و اگر فکر کنید گربه است یک سری رفتار خاص دیگر. پس مهم برداشت شماست از یک رفتاری که معلوم نیست عشق و علاقه است یا سودجویی و خودخواهی .

اینکه شما می گویید چگونه درس و وابستگی ام را با آن پسر با همدیگر داشته باشم مانند این است که آتش را در کنار پنبه بخواهید نگه دارید . البته اینکه چرا شما احساس امنیت و آرامش را در کنار افکار مربوط به این پسر جستجو می کنید و فکر می کنید اگر این وابستگی را نداشته باشید دچار نا امنی می شوید باید جای دیگر جست و جو کنید چرا بعضی ها با درخواست دوستی از جنس مخالف دچار ناامنی می شوند و به هم می ریزند و بعضی ها ترس از طرد و رد کردن جنس مخالف دچار نا امنی می شود که شما از گروه اخیر هستید و نگران از دست دادن هستید . پس با نگاهی به خود ریشه های این موضوع را کشف کنید و نیازها و کمبودهای خود را شناسایی کنید و از روشی که مشاور و روان شناس تأیید می کند آن را برآورده کنید تا آسیب کمتری به دلیل وابستگی احساس کنید.

 

موفق باشيد .

 

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

سلام منم همین شرایطی رو دارم که تو دای بدون استثنا تنها تقاوتمون اینه گه تو مطمنی دوست داره ولی من نه بهت پیشنهاد میدم صبر کنی