حدود ۳ سال با پسری در دانشگاه آشنا شدم

یک نت ـ من دختری هستم که حدود ۳ سال با پسری در دانشگاه آشنا شدم، ما ابتدا مثل همکلاسی بودیم، با جمع دوستان با هم ارتباط داشتیم. کمی که گذشت ارتباط ما نزدیکتر شد، کم کم به هم علاقه پیدا کردیم و به اینجا رسید که او درخواست ازدواج به من داد.
آشنا

با سلام من دختری هستم که حدود ۳ سال با پسری در دانشگاه آشنا شدم، ما ابتدا مثل همکلاسی بودیم، با جمع دوستان با هم ارتباط داشتیم. کمی که گذشت ارتباط ما نزدیکتر شد، کم کم به هم علاقه پیدا کردیم و به اینجا رسید که او درخواست ازدواج به من داد. مشکل اینجاست که ایشان دچار بیماری ام اس هستند و البته شغل خوبی هم ندارند، ولی اخلاق و خانواده خیلی خوبی دارند و بسیار صبور و مهربان است، امّا به علت بیماری ایشان، خانواده‌ام رضایت نمی‌دهند. من درباره نظر خانواده، با ایشان صحبت کردم، ولی راضی نمی‌شود، نمی‌دانم چه کنم؟ ما خیلی به هم علاقه داریم و ایشان خودش را همسر من می‌داند؟ لطفا مرا راهنمایی کنید.

پاسخ سوال:
با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.

بهتر است در این زمینه با یک متخصص صحبت کنید و آگاهی پیدا کنید که نحوه زندگی اینگونه افراد چگونه است و نوع ام اس همکلاسی‌تان از چه نوعی می‌باشد و ...

وقتی با متخصص در این زمینه صحبت کردید و اطمینان پیدا کردید که مشکل جسمی برای ازدواج با اینگونه افراد وجود ندارد، می‌توانید اطلاعات بدست آمده را با خانواده خود در میان بگذارید؛ زیرا بیشتر خانواده فکر می‌کنند که افرادی که دچار چنین بیماری می‌شوند، دیگر توانایی زندگی کردن را ندارند. امّا با کسب اطلاعات لازم چه بسا نظرشان تغییر کند.

ولی در درجه اول سعی کنید اطلاعات درست و ضروری را در مورد بیماری همکلاسیتان بدست بیاورید تا با اطمینان کامل، بتوانید تصمیم برای زندگی خود بگیرید.

این نکته را هم توجه داشته باشید که نباید با مسأله ازدواج به صورت احساسی، رفتار کرد؛ زیرا باید تناسب لازمه بین طرفین وجود داشته باشد و به صرف علاقه مندی طرفین، نباید دیگر ملاکهای ازدواج را نادیده گرفت.

سعی کنید به صورت منطقی با این مسأله رفتار کنید. امّا برای اینکه بتوانید تشخیص بدهید که در مورد ایشان احساسی رفتار کرده‌اید یا نه بهتر است به این نکته توجه کنید که اگر فرد دیگری غیر از این همکلاسیتان، با همان شرایطی که همکلاسیتان دارد، به خواستگاری شما بیاید، آیا بازهم نظر شما مثبت خواهد بود؟

اگر جواب شما مثبت باشد؛ بدین معنی است که احساسی تصمیم نگرفته‌‌اید؛ بلکه شرایط طرف مقابلتان را در نظر گرفته‌اید و براساس شرایط او نظر مثبت داده‌اید، ولی اگر نظر شما منفی باشد دراینصورت شما احساسی تصمیم گیری کرد‌ه‌اید؛ زیرا این فرد همان شرایط همکلاسی شما را داراست، پس چطور به همکلاسیتان پاسخ مثبت داده‌اید، ولی به این خواستگارتان جواب منفی می‌دهید؟

اینکه همکلاسی‌تان، شما را به عنوان همسر خود می‌داند، چه بسا ناشی از ایجاد علاقه و احساساتی است که به تدریج برخاسته از روابط میان شما و ایشان بوده است. امّا ادامه ارتباط وضعیت را سخت‌تر خواهد کرد؛ زیرا از یک طرف شما و ایشان به همدیگر بیشتر وابسته می‌شوید و از طرفی مخالفت خانواده‌ها، مانع از شکل گیری یک رابطه رسمی و شرعی خواهد شد و ادامه این رابطه، از منظر دینی و شرعی نیز گناه آلود است.

لذا بهتر است به صورت منطقی و عاقلانه و به دور از احساسات با طرف مقابلتان صحبت کنید و ایشان برای قطع ارتباط متقاعد کنید؛ زیرا ادامه ارتباط نه به صلاح شما و نه به صلاح ایشان است. اگر با تحقیق و صحبت با متخصص این بیماری به این نتیجه رسیدید که ازدواج با ایشان میسر نیست، سعی کنید او را با دلیل قانع کنید که ازدواج شما به صلاح نیست؛ مثلا بگویید که خانواده شما به هیچ وجه رضایت نمی‌دهند و من نمی‌توانم روی حرف آنها حرفی بزنم و ادامه رابطه ما ازجهت شرعی نادرست و چه بسا گناه آلود باشد. البته باید رابطه را یک دفعه و به طور کامل قطع کنید تا زودتر ناامید شود و شما را فراموش کند وگرنه ممکن است تا سالها ازدواج نکند البته اگر احتمال می‌دهید بلایی سر خودش بیاورد، به صورت تدریجی از او فاصله بگیرید. همچنین از آنجایی که همکلاسی هم هستید تا می‌توانید کمتر در معرض دید ایشان قرار بگیرید.

پس سعی کنید با در نظر گرفتن تمام جوانب مسأله، تصمیم عاقلانه‌ای برای زندگی خود بگیرید.

با آرزوی موفقیت

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده