دو سال است با پسر عموي همسايه دوست شدم

یک نت ـ سلام. من به خاطر مشکلی که دارم هر روز آرزوی مرگ می‌کنم، کمکم کنید. من دختری ۲۰ ساله هستم. تقریبا دو سال بود که با کسی دوست نمی‌شدم. از این رابطه‌های هیچ و پوچ خسته شده بودم، تا این که پسر عموی یکی از همسایه های دور ما به من درخواست دوستی داد.
دو سال است با پسر عموي همسايه دوست شدم

سلام. من به خاطر مشکلی که دارم هر روز آرزوی مرگ می‌کنم، کمکم کنید. من دختری ۲۰ ساله هستم. تقریبا دو سال بود که با کسی دوست نمی‌شدم. از این رابطه‌های هیچ و پوچ خسته شده بودم، تا این که پسر عموی یکی از همسایه های دور ما به من درخواست دوستی داد.

من قبلا با پسر عمویش یک هفته دوست بودم، و دوستی مان را بنا به دلایلی قطع کرده بودم. خدا وکیلی من خیلی تلاش کردم او را منصرف کنم نشد که نشد. تازه کم کم دیدم دوستش دارم اوایل رابطه طوری با من حرف می‌زد، که انگار خیلی دوستم دارد. ناگفته نماند، که همیشه وقتی شب می‌شد تماس می‌گرفت.

این رابطه کم کم ادامه پیدا کرد، ولی مدتی بعد حرف زدنهایمان رفته رفته کم شد. حتی دیگر به من پیام هم نمی‌داد. من شک کردم، ولی وقتی با او در این باره حرف می‌زدم و یا قهرمی‌کردم سعی می‌کرد، مرا قانع کند. من هم چون دوستش داشتم خودم را به خنگی می‌زدم، و باور می‌کردم. تقریبا دو ماه گذشت، این رابطه دیگر خیلی سردتر شد. تا اینکه به او هشدار دادم که اگر همین طوری ادامه بدی قطع رابطه می‌کنم، چند روز بعد این کار را کردم. او چند روز پشت سرهم با من تماس می‌گرفت. ولی من دیگر تصمیم خود را گرفته بودم. دیگر جواب تلفن هایش را ندادم، و رابطه را تمام کردم. او هم دیگر زنگ نزد.

نمی‌خواهم بگویم، ولی می‌دانید چه شد؟ بعد از چند روز احساس دلبستگی شدید کردم. من که تصمیم گرفته بودم او را فراموش کنم، روز به روز عاشق تر می‌شدم. دیگر طوری شد که هر روز آرزو می‌کردم برگردد و از اینکه قهرکرده بودم به خودم نفرین می‌گفتم. هر روز گریه و زاری ادامه داشت، تا اینکه بعد دو ماه با هم بخاطر یک اس ام اس و احوال پرسی آشتی کردیم. این دفعه تلاش کردم او را درک کنم. قبلا تا تا ساعت 2 بعد از ظهر اداره بود، بعد تا عصر دانشگاه، این مسایل را به خودم یاد آوری می‌کردم، تا او را درک کنم. و حرص نخورم ولی باز هم تا من اس ام اس ندهم، از طرف او حرکتی نمی‌شود. خودش هم فقط یک بار در طول روز به من زنگ می‌زند من هم دوباره به به او شک کردم.

ایشان از من دوسال بزرگ تر است. قبول دارم که سر کار می‌رود، و مشغله زیاد دارد. درک می‌کنم، ولی این دلیل نمی‌شود، به من توجه نکند. باز هم چند روزی است که مثل آدم های افسرده شدم. پای گوشی منتظر می‌مانم، تا تماس بگیرد. ولی  او فقط شب تماس می‌گیرد. دیوانه شدم. من کسی را ندارم، که با او درد و دل کنم. شما را به خدا، یک راهی جلو پایم بگذارید. قول می‌دهم گوش کنم از خدا هم خواستم راه راست را نشانم دهد. منتظر راهنمایی شما هستم. ممنونم. لطفا جواب من را زود تر بدهید احتیاج دارم.

پاسخ:

سلام بر شما

اگر قصد شما ازدواج است، راه درستی را انتخاب نکرده اید. و در صورت ادامه رابطه به این شکل ممکن است. به مشکلات زیادی گرفتار شوید. که در زیر به بعضی از موارد  اشاره می‌کنم ان‌شاالله که راه گشاه  باشد:

اول: اینکه ادامه دادن رابطه، باعث وابستگی طرفین به هم می شود. و اگر شما با ایشان رابطه را ادامه دهید، موجب علاقه بیشتر می‌شود. که در صورت عدم رضایت خانوادها، ناچارا رنج فراموشی را باید تحمل کنید.

دوم: هم اینکه ادامه رابطه بصورت غیر رسمی باعث می‌شود، که پسر احساس تعهد نسبت به شما نکند. و اگر دختری را با موقعیت بهتر مشاهده کند. ممکن است به او پیشنهاد دوستی دهد، و شما را کنار بگذارد. و تضمینی وجود ندارد، که بگویید نه این کار را انجام نمی دهد.

سوم: اینکه بین شما هیچ رابطه رسمی نیست، و اگر اطرافیان یا فامیل مطلع شوند، که شما با کسی رابطه دارید، ممکن است. برای شما بد شود. یا خواستگارهای خود را از دست دهید.

چهارم: اینکه با این پسر براحتی دوست شدید. اگر بنا باشد با هم ازدواج کنید، می تواند در زندگی آینده  شما تاثیر گذار باشد. و ایشان همیشه به شما با دید شکاکانه نگاه کند. که مبادا همانطور که با خودش دوست شدید، با دیگری رابطه برقرار کنید.

نکته مهم تر از همه این ها این است که: به لحاظ شرعی ارتباط با نامحرم، به این شکل جایز نیست. و مفسده به دنبال دارد. پس بهتر است. بعد از قطع رابطه حتما از این گناه توبه کنید، چرا که خداوند توبه کنندگان را دوست دارد. و با دلی پاک ازدواج کنید، تا زندگی موفقی را داشته باشید.

شما چند مدتی یا ایشان در ارتباط بودید، و طبیعتا باید از همه ی جهات خوب شناخته باشید، و حالا وقت تصمیم گیری است. اگر احساس می‌کنید، می‌توانید با همچین فردی با این خصوصیات زندگی کنید، بگویید بیاید خواستگاری و رابطه را رسمی کنید. اگر نه نمی‌توانید او را تحمل کنید،  قید این ازدواج را بزنید.

در مورد اینکه که گفتید به ایشان شک می کنید. هم عرض کنم که برای اطمینان تحقیقات انجام بدید، تا خیال شما از این بابت حل شود.

اینکه وقتی سر کار است، به شما توجه نمی کند. ممکن است بخاطر این باشد، که علاقه زیادی به شما ندارد. لذا برای اینکه بفهمید، واقعا شما را برای ازدواج می خواهد یا نه،  به او بگویید، با خانواده اش رسما برای خواستگاری اقدام کند. البته کامل با او قطع رابطه کنید نه به این معنا که او را کنار بگذارید، بلکه به او بگویید رابطه این آسیبها را دارد و ممکن است، به رابطه گناه آلود منجر شود. یا اینکه بعد از مدتی که به هم وابسته شدیم، خانواده ها مخالفت کنند، و مجبور شویم با کلی رنج از هم جدا شویم. و هر چند بنا به اقرار خودتان همین الان هم وابسته شدید.

«موفق باشید»

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

azizam bebin darket mikonam vali in rabete b jaiy nemirese khodeto bishtar az narahat nakon
دوستیهای خیابانی یا اس ام اس های دروغی یا تلفنهای عشقی بهتر از این نمیشه.غول این حرفها رانخور
آفرین با نظرت خیلی خیلی موافقم
هیچی واسه گفتن ندارم .فقط ی چیز اونم تو رو خدا مراقب خودتون و زندگی و اجتماع و فرهنگ و ادابو روسومها و معاشرت هایی که انجام میدین باشین همین اینو من 17 ساله خیلی خوب درک میکنم امیدوارم شما هم درک کنین و دوری کنین. باتشکر
چرا پیامایی که میفرستم نمیاد