نیازی برای ازدواج کردن ندارم

دختری هستم ۲۶ ساله و دانشجو تمایل و قصد و نیازی برای ازدواج کردن ندارم
نامزد

یک نت ـ با سلام. در بد مخمصه ای افتادم. لطفا کمکم کنید.

دختری هستم ۲۶ ساله فعلا دانشجوی ارشد هستم. به هزار و یک دلیل که اصراری بر منطقی یا غیر منطقی بودن آن ندارم، تمایل و قصد و نیازی برای ازدواج کردن ندارم. البته بارها و بارها تلاش کردم که شاید بتوانم این عقیده ام را تغییر دهم. اما تنها به این نتیجه رسیدم که ازدواج را برای خودم نمی‌پسندم.

این در حالی است که خانواده من، مخصوصا پدر و مادرم بسیار و بسیار تمایل و علاقه  و آرزو دارند که من هرچه زودتر ازدواج کنم. سعی کردم که به طور صریح به آنها نگویم که ازدواج را دوست ندارم. چون نگرانی آنها دو چندان می‌شود. اما بالاخره پدر و مادر من هستند. خیلی راحت این موضوع را متوجه شدند و همین باعث ایجاد مشکلات بسیاری برای من و ایشان شد. از جمله نگرانی و استرس های شدید روحی که برای خودشان به وجود می‌آورند.

این که سن من دارد بالا می‌رود و ممکن است دیگر خیلی دیر شود.حتی باعث افسردگی مادرم شده. مخصوصا وقتی خواستگار خوبی بیاید. می‌دانند که من قرار است جواب منفی بدهم.

در جلسه اول خواستگاری و برخورد اول با خانواده پسر، بسیار خوشحال می‌شوند و از خواستگار جلوی من تعریف می‌کنند که این باعث استرس بیشتر من می‌شود. و از من می‌خواهند که هرچه زودتر جواب مثبت را حتی بدون یک بار صحبت کردن در مورد مسائل مهم با پسر بدهم. حالا با این شرایط بگویید که من چکار کنم؟ به زور و صرفا طبق خواسته و نظر پدر و مادرم ازدواج کنم؟ یا این که نه، به خواسته خودم عمل کنم؟ یا هر وقت که تمایل به ازدواج داشتم به این موضوع فکر کنم؟ چطور باید این موضوع را به خانوادم بگویم؟

عذاب وجدان و احساس گناه عاق والدین رهایم نمی‌کند. همش فکر می‌کنم همه کارها و عقایدم اشتباه است. اما نمی‌توانم از این عدم تمایل  دست بکشم. بعضی ها هم به من می گویند شاید طلسم شده باشم. خواهش می‌کنم جوابم را بدید و کمک کنید.

پاسخ:

سلام در خصوص ازدواج کردن یا نکردن شما هیچ اجباری در کار نیست شما به لحاظ دینی و شرعی در این زمینه اختیار دارید، اما ازدواج نکردن و مجرد ماندن می‌تواند در آیند برای شما مشکلاتی بوجود آورد. چون پدر و مادر تا آخر نیستند که همدم شما در سختی ها و مشکلات باشند و در تنهایی ها کنارتان باشند. خصوصا در پیری بلاخره انسان فرزند می‌خواهد که عصای دست آدم باشد.

شما فقط وضعیت الان را نگاه نکنید، درست است که فعلا جوان هستید و از پس مشکلات بر می‌آیید، اما آینده را نگاه کنید وقتی پا به سن گذاشتید نیاز دارید که فرزند داشته باشید تا تنها نباشید. چون در زمان پیری انسان مثل یک بچه کوچک نیاز به محبت اطرافیان دارد اینجاست که عقل حکم به ازدواج می‌کند.

شما فکر نکنید که هر وقت تصمیم به  ازدواج گرفتید فرد مناسب شما هست چون با بالا رفتن سن خواستگارهای خوب نخواهند بود. پس به جای اینکه به الان فکر می‎کنید به آینده ای که نیاز پیدا کردید و خواستگار خوب نبود فکر کنید و الان فرصت را از دست ندهید نگرانی والدین شما هم به این علت است که آینده را می‎بینند، اما شما نه.

نتیجه اینکه اگر خواستید یک ازدواج خوب و موفق و دلخواه  داشته باشید باید در همین سنین ازدواج کنید چون وقتی سن بالا رود و آن وقت تصمیم به ازدواج بگیرید قضیه فرق می‌کند و وضعیت مثل الان نیست و خواستگار ندارید یا کمتر دارید و مجبورید از خیلی از ملاک‎هایتان بگذرید تا بتوانید ازدواج کنید و یا حتی همسر دوم شوید.

ضمن این‎که وقتی در سنین بالا ازدواج کنید و بخواهید بچه دار بشوید، باز مشکلات خود را دارد. چرا که بارداری در سنین بالا خیلی خطرات و عوارضی را به دنبال دارد. بنابراین الان وقت تصمیم گرفتن است. اگر این مشکلات را می پذیرید، همچنان مجرد بمانید، اگر نه که به فکر ازدواج باشید.

لذا در مورد پدر و مادرتان هم عرض می کنم آنها با توجه به موارد فوق حق دارند نگران آینده شما باشند چون تا آخر در کنارتان نیستند که از شما مواظبت کنند بنابراین بهتر است به حرف آن‎ها گوش دهید چون برای آینده شما بهتر است.

درمورد اینکه گفتید اطرافیان می‌گویند که طلسم شدید باور نکنید، خرافه ای بیش نیست و این نباید در روحیه شما تاثیری بگذارد.

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

منم از ازدواج کردن زیاد خوشم نمی یاد ولی باید ازدواج کرد
ب نظر من شما اول باید رابطه رو درک کنید بعد هضم ازدواج برای شما راحت تر است
من یه دختر 36 ساله م .. دوست نداشتم ازدواج کنم و خوشبختانه ازدواج نکردم.. نگران خواستگار نباش اگر شرایط خوبی داشته باشی ممکنه مثل من بعد از 30 سال خواستگاراری بهتری داشته باشی.. البته خواستگارایی هم خواهی داشت که برات ازار دهنده هستند مثل افرادی که زن دارند و با وقاحت ازت خواستگاری می کنند یا حتی پیشنهاد صیغه می دن!!! اما فقط باید تحمل یک چیز رو داشته باشی حرف و حدیث و نیش و کنایه مردم!!! واقعا کاریش نمی شه کرد توی جامعه ما فرهنگ پذیرش یک دختر مجرد وجود نداره و باید شجاع وجنگنده باشی که بخوای تنها بمونی من با تمام موارد بالا همچنان از ازدواج فراریم وتنهایی رو ترجیح می دم. اگر مثل من همه سختی ها رو به جون می خری ازدواج نکن .. اما اگر به فکر این هستی که بعدا ازدواج کنی خودت و بقیه رو مسخره کارای بچه گانت نکن و ازدواج کن نهایتش اگه دیدی واقعا نمی تونی تحمل کنی طلاق می گیری مثل خیلی از دوستای من .. البته اونام اونجوری راحتن ولی برای من مطلقه بودن هم مثل مزدوج بودن غیر قابل تحمله خودت برای زندگی خودت تصمیم بگیر تا در آینده وضعیت زندگیت رو تقصیر سرنوشت و اطرافیان نندازی
با عرض سلام به شما خانوم محترم.ازدواج یه امر حیاتی هست اما امر اجباری نیست.درسته عقاید شما ازجهاتی درست باشه اما از جهات دیگری خیلی ضرر هم می رسونه.مثلا صدای گریه بچه و....خیلی چیزای دیگه ای که تومجردی دارین اما تو متاهلی دیگه ندارین.اما باید به فایده های ازدواج نگاه کنید که تمام سختیای که داره رو می پوشونه..پس ازدواج بهترا ز مجردی حالا با مشکلاتی که در اینده هست..اما من پشنهاد میکنم .بهترین خواستگارتون روانتخاب کنید وازدواج کنید تا قبل از این که دیر بشه....موفق باشید
سلام با همه توضیحات کامل باز هم ما نمیتونیم شرایط شما رو کاملا متوجه بشیم پس بهتره تصور کنی یه دوست داری که شرایط مشابه تو داره، وافعا به اوون چه توصیه ای میکردی کلا واقع بین باش و نباید خیلی ایده ال گرا بود حالا چه به نفع ازدواج چه به ضرر اوون از همه مهمتر قوی باش و خودتو با هر نوع کاستی و با همه تواناییها قبول داشته باش
...
خيلي خوب بود تشكر مطلب سايتتون واقعا آموزنده است
خيلي خوب بود تشكر مطلب سايتتون واقعا آموزنده است
خيلي خوب بود تشكر مطلب سايتتون واقعا آموزنده است
به نظر من بهترین راه رو انتخاب کردی به حرف این مشاور هم توجه نکن مجرد باش ولی از اون استفاده کن درس بخون و به جاهای بالا برس که اگه پیر هم شدی هزارتا خدمه داشته باشی
خداوند همه موجودات را زوج آفريده پس ازدواج نكردن يك كار غير طبيعيه و بعدها مشكلات خيلي زيادي برات پيش مياد كه مثلا سگ پشيمان ميشي ، كه ديگه فايده اي نداره . با عرض پوزش از صراحت بيانم ، من فقط مي خواستم عمق فاجعه (ازدواج نكردن) را درك كني .