مدت 15 سال است با پسر همسايه در ارتباطم

مدت 15 سال است که با یکی از همسایگان خود رفت و آمد خانوادگی داشتیم. تو این مدت خردسالی من و پسر این خانواده به هم علاقه مند شدیم.
دختری 24 ساله هستم. مدت 15 سال است با پسر همسايه در ارتباطم

یک نت ـ من دختری 24 ساله هستم. مدت 15 سال است که با یکی از همسایگان خود رفت و آمد خانوادگی داشتیم. تو این مدت خردسالی من و پسر این خانواده به هم علاقه مند شدیم. ارتباط خانواده ها بسیار صمیمی بود به طوری که کل فامیلهای دو خانواده از هم شناخت کافی داشتند. بعد از گدشت سالها ارتباط ما قویتر شد و ما بیشتر بهم علاقه مند شدیم. تا اینکه تصمیم به ازدواج گرفتیم. من این تصمیم را با مادرم در میان گذاشتم و او به شدت با این موضوع مخالفت کرد.اون موقع علی مغازه داشت درسش را هم ادامه نداده بود مخالفت مادرم با این موضوع بود. بعد از مطرح شدن این ازدواج از طریق مادر ایشان با مادر من و فهمیدن دلیل مخالفت مادرم علی شغلش را عوض کرد و دانشگاه هم قبول شد.

الان شرکت پیمانکاری دارد و در شغلش هم بسیار موفق بوده و در سال سه رشته مهندسی صنایع تحصیل میکند. تا الات مدت سه سال است که مرتباً جهت خواستگاری تماس میگیرند ولی مادرم همچنان مخالفت میکند. حتی نگداشته که به خانه مان بیایند. من از داییم که شناخت کافی از آنها داشته خواهش کردم پادرمیانی کند اما مادرم همچنان پافشاری میکند. پدرمهم تحت تأثیر مادرم حرفی نمیزند. خانواده علی منو خیلی دوست دارند بطوری که مامانش گفته هرجور که باشه سعی میکنم موافقتش را بگیرم. دلیل مخالفت مادرم هم این است که میگوید بهتر از علی برای تو هست. اخه چندتا خواستگار برایم آمد که بهتر از علی بودند و من قبول نکردم. ما از نطر فرهنگی، اعتقادی، و مالی و همه چیز مثل هم هستیم. خواهش میکنم هرچه زودتر راهنماییم کنید. ممنونم

با لحاظ مطالب فوق در قبال چنین موضوعی، شایسته است:

- بیش از پیش لیاقتها و شایستگیهای خواستگار برای مادر شما به اثبات برسد

- به استفاده از واسطه‌ها مانند دایی و...ادامه دهید

- شخص ثالث و بی طرفی را مانند یك مشاور، حكم قرار دهید. به این منظور می‌توانید از مادر بخواهید با 09640 بخش مشاوره تماس بگیرند

- تبعات به تاخیر انداختن ازدواج و از دست دادن فرصت را به ایشان متذكر شوید. و یادآور شوید كه مهم تطابق شخصیت، شناخت كافی، علاقمندی ...طرفین به یكدیگر است و نه موقعیت تحصیلی، شغلی و یا اقتصادی. ضمن اینكه یادآور شوید كه معلوم نیست در آینده زمینه خواستگاری فرد مورد نظر ایشان فراهم آید.
- در صورتیكه مادر وسواس باشند و یا شخصیتی مداخله‌گر داشته باشند، بدست آوردن رضایت ایشان نیاز به زمان بیشتری دارد.

نکته قابل توجه در ازدواج جوانان اینجاست که هر مخالفتی با ما به معنای بد بودن مخالف یا سوء نیت او نیست. دقیقا همان طور که هر موافقتی با فرد انتخابی ما به معنای درست بودن نیت شخص موافق و حسن نیت او نیست.

به خاطر این که معمولا عمده مشکل سر راه انتخاب مورد مناسب برای ازدواج، عدم آشنایی با ملاک ها و لااقل نداشتن اولویت بندی و بارم بندی در آن ملاک هاست، لازم است این قضیه  یادآوری شود که اولین قدم در دفاع ما از فرد مورد نظر، این است که انتخاب ما قابلیت دفاع عقلانی داشته باشد. و این دفاع حمل بر درستی ملاک ها و بارم بندی ملاک ها و اولویت بندی آن هاست.

اگر از نظر عقلانی ما توانسته باشیم بدون هندی بازی و عاشق شدن قبل از تطبیق ملاک ها فرد مورد نظر را انتخاب کنیم و هم شانی مذهبی، اقتصادی، فرهنگی، سنتی، تحصیلات، قیافه و ... رعایت شده باشد می توان گفت فرد مورد نظر گزینه مناسبی برای ازدواج می باشد.
در چنین صورتی می توان از انتخاب خود دفاع کرد.

اما معمولا مخالفت والدین با فرد انتخابی فرزند به دلیل عدم تطابق ملاک ها و هم شانی فرد با فرزند یا خانواده است. و معمولا زمانی که فرزند قبل از تعیین ملاک ها عاشق شده باشد چنین مشکلی خواهند داشت. البته درصد بسیار کمی از والدین هم از روی تعصب و بدون دلیل با انتخاب فرزند خود مخالفت می کنند اما مطمئنا در درصد بسیار پایینی قرار دارند.

شما نیم نگاهی به ملاک های خودتان بیندازید.

آیا فرد مورد نظر را بر اساس ملاک های خود انتخاب کرده اید؟

آیا اول انتخاب کرده و بعد عاشق شده اید یا اول عاشق شده اید و بعد ملاک ها را بر اساس فرد مورد نظر تعدیل کرده اید؟

آیا صفت خاصی در محبوب نیست که به خاطر همان ویژگی خاص، شما حاضر شده اید با او ازدواج کنید و سایر داشته ها و نداشته ها را غافل نشده اید؟

اگر مطمئن شدید انتخاب شما کاملا معقول و منطقی و بر اساس ملاک بوده طبعا مخالفت والدين، غیر منطقی خواهد بود.

در گام اول شما باید در جو صمیمی و فرصت مناسب با والدين خود صحبت کنید. ملاک هایتان را برای او بازگو کنید. چرا و بر چه اساسی او را انتخاب کرده اید و محاسن او و ایده آل های شخصی تان که ممکن است با والدینتان داشته باشد با او صحبت کنید. البته اگر شخص امینی که هم والدينتان او را قبول کنند و هم با شما صمیمی باشد، قبلا با شما هماهنگ شده و در جلسه حاضر باشد تاثير مثبتی در جلسه شما خواهد داشت. البته ممکن است پدر يا مادر شما هم دلایلی داشته باشند که از نظر شما بدون دلیل باشد اما از نظر ناظر بی طرف و امین شما حرف درستی باشد و شما باید ملاک های خود را تعدیل کنید.

بعد از شنیدن دلایل شما، اگر باز هم پدر يا مادرتان، با شما مخالفت کنند معمولا مخالفت ایشان بعد از این مرحله بدون منطق و دلیل خواهد بود.

مطمئنا هیچ پدر و مادري مانع خوشبختی فرزندش نمی شود. حتی اگر با ازدواج او صد در صد مخالف باشد. والدين زیادی دیده ايم که با وجود مخالفت صد در صد با فرزندی که تا آخرین فرصت فکر می کرد انتخاب درستی داشته و حتی پدر او را تهدید به عدم حمایت و محرومیت از ارث کرده بوده اما بعداز ازدواج باز هم نظر حمایت خود را از فرزندش دریغ نکرده است.

همه ما چه قبل و چه بعد از ازدواج به نظر لطف والدینمان نیازداریم. حتی اگر والدين هیچ کمکی هم به شما نکنند سعی کنید خودو خانمتان رضایت آنان را به دست آورید. هم رضایت والدین شما و هم دختر خانم. اصلا به این گزینه فکر نکنید که بخواهید رابطه خود را با والدین تان قطع کنید. این مساله هم اکثرا اوقات امکان وقوعی ندارد و ماه های بعدی ازدواج و سردی عطش تصمیم عجولانه باز هم محبت والدین در وجود انسان روشن می شود. و هم این که والدین انسان به مانند ریشه او هستند و قطع رابطه با والدین انسان را تبدیل به موجودی بی ریشه می کند که مشکلات فراوانی فراروی خود و خانواده خود خواهد داشت. ضمن این که خداوند در قرآن شدیدا از قطع رابطه با والدین نهی می کند.

شما به جای این که از برخورد والدینتان با عروس خانم نگران باشید. بعد از اطمینان از انتخابتان بر اساس ملاک ها و اولویت های ذکر شده، از همسر آینده تان بخواهید با هم دنبال راه هایی باشید که نظر لطف والدین دو طرف همیشه بر زندگی مشترک شما سایه بیندازد.

 

منبع : سوال سيتي

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

یه کلام پدر یامادرت راضی نیستن تو هم بگو چشم همین
چشم
با من ازدواج کن:DDDDDDDDDDDDDDDDDDdd
خواهر من یه حکمتی هستش که مادرت میگه نه .مادرت خوشبختی تو را می خواد نه بدبختیت را پس به حرفش کاملا احترام بزار. به طور مثال اگه اینده موفق بشی باهاش ازدواج کنی و دچار مشکلات شدید شدی اونوقت حسرت این روزهایی را که مادرت می گفت نه را می خوری که چرا به حرفش گوش نکردی.
همیشه هم والدین درست نمیگنا.اونا پیغمبر نیستن که.اشتباه هم میکنن.همونطور که راجع من اشتباه کرد مادرم و تا آخر عمر بهش نمیرسم.البته با گذشت زمان فقط اینو فهمیدن اون واسم بهترین بود.اما چه فایده.تموم شده دیگه
کاملا موافقم
گاهی وقتا مادرا یه چیزی میکن بعد چند سال پشیمون میشن که چرا نذاشتم دخترم خوشبخت بشه و دختر هم رابطش با مادرش بد شده و همیشه اونو مقصر میدونه. اگر دلیل منطقی نداشته باشن نباید تسلیم شد.
حتما یه اشکال شرعی وجود داره که شما خبر نداری
ایا همه استاد ها تو درس راه درست رو میرن؟ جواب منفیه .. خیر ایا همه پیامبران ما بدون اشکال بودند؟ خیر.. قران را مطالعه کنید ایا بشری بوده که بدون اشتباه بوده باشد؟ خیر مطالعه کنید.. پس فکر نکنید که مادر و پدر همیشه صلاح رو میخوان .. خیر! فکر نکنید که همیشه درست رو میگن. احترامشون واجه حرفشون روی چشم و قلب ما ، ولی شاید داره تمع میکنه! شاید داره گیر الکی میده ، شاید فکر میکنه ی پسر پولدار میاد! بیا نمونش خودتون گفتید چون دو سه تا خواستگار خوب داشتید مادرتون میگه بهترشم میاد وایسا! این پسر از بقالی به شرکت پیمانکاری رسیده و این خود خود خود جنم و توانایی هست دقیقا اون چیزی که هر دختری از یه پسر انتظار داره!‌درسشم که خونده پاتم که وایساده! من شک ندارم مادرت داره 100 درصد اشتباه میکنه.. ایشون طمع کرده و من بوشو از اینجا حس میکنم و واقعا نمیدونم چرا دوستان جانب مادرت رو گرفتن تو نظرات!!! کافیه تو قوم و خویش خودتون رو نگا کنید کم نیستن پدر مادرایی که پشیمانن از مجبور کردن فرزندانشون! مادرتو راضی کن و تو هم تلاشتو بکن خوشبخت باشی در کنار عشقت
هی خدا ما 5 ساله با همسایمون در ارتطباتیم من چند وقته عاشق پسرش شدم 19سالشه موضوع رو به مامانم گفتم اونم گفت چون پسر خوبیه و خانوادش خوبن مشکلی نیس آخه اون هم داره درس میخونه هم اخلاق رفتار خودش و خانوادش خوبن حس میکنم اونم منو میخواد مامانش به مارد یکی از دوستام گفته بود آرزوشه که من عروسش بشم خودشم همش از منو پسرش تعریف میکنه به بهانه های مختلف میاد خونمون پسرشم پاکه چشم پاکه با هیچ دختری نیس اینو حاضرم قسم بخورم ولی به من نگاه میکنه انقد دوسش دارم که اگه نبینمش دیوونه میشم خیلی عاشقشم هرکار میکنم از دلم بنداززمش بیرون نمیشه فک عشقم عشقیه که خدا تو دلم انداخته چون تا5 ماه پیش ازش خوشم نمی اومد ولی یدفعه ولی باور کنید الان قیافشم نمیتونم تو ذهنم تصور کنم تا حالا به صورتش ذل نزدم نگاه کنم خوشکله خوشتیپه قد بلنده کل فامیل میخوانش دخترای دانشگاه و کوچمون ولی اون به هیچ کدومشون پا نمیده اصلا نگاهشون نمیکنه دخترای فامیلشون حرصشون در اومده شمارشو دادن به دخترای دیگه اونم فهمیده کار اوناست امانشو فرستاده دعوا اون اهل این نیس دخترای سبک و بیحجاب رو بگیره یعنی خانوادش یجورایی مذهبی به مامانش گفته بود تو کوچمون دختر خوب فقط منم دیگه دارم دیوونه میشم به خاطش چادری شدم حجابمو خیلی بهتر کردم دوس دارم خدا مهرمو همونطوری که مهر اونو تو دلم انداخت تو دل اونم بندازه یا اگه انداخته یه جوری بشه حداقل فقط بفهمم منو میخواد یانع