حدود یک سال است اززندگی سیر شده ام

یک نت ـ باسلام من جوانی هستم که حدود یک سال است اززندگی سیر شده ام دنیا رادوست ندارم میدانم از افرینش من هدفی بوده
حدود یک سال است اززندگی سیر شده ام

اسلام من جوانی هستم که حدود یک سال است اززندگی سیر شده ام دنیا رادوست ندارم میدانم از افرینش من هدفی بوده اما مگر لطف و عنایت اجباری است. من تحمل سختی های این دنیا را ندارم تا به بهشت برسم انگیزه واسه ادامه زندگی ندارم تمام افکارم منفیست هدف از کارها رضایت خدا باشد که چی ؟ من ماندم بین دوراهی مرگ و زندگی

فرض كنيد يك روز از خواب بيدار مي شويد و مي بينيد ميان دو ديوار موازي كه تا بي نهايت ادامه دارند گير افتاده ايد. چه مي كنيد؟ احتمالا ً افراد مختلف در اين حال رفتار متفاوتي از خود بروز مي دهند، برخي گوشه اي مي نشينند وبه بدبختي خود غصه مي‌خورند، برخي ديگر بر ديوار ها مي كوبند كه شايد راه گريزي بيابند، و فرياد خشم و نارضايتي بر سر دنيا مي زنند كه چرا؟ و جهان را به دشنام مي آرايند و در آخر با سر و دستان خونين بي رمق بر زمين مي افتند، و برخي در پي ساختن ابزاري براي خراب كردن ديوارند، برخي روياي آن طرف ديوار را مي‌بافند وبي هيچ تلاشي به خواب مي روند، برخي تلاش مي كنند كه به زندگي حقير بين دو ديوار خو كنند و درصد كمي آنقدر بزرگ مي‌شوند تا بتوانند از ديوار عبور كنند! حال شما از كدام دسته ايد؟ اين تعريف زندگي است و راه حلتان! ، منش و روش شما !.

بيانات هزارتوي شما اشاره به مشكلات متعددي دارد كه البته نشان دهنده ي دشواري اوضاع و شرايطتان نيز هست. نكته ي قابل توجه تنوع موضوعات مشكل آفرين است و شايد همين ناتواني شما در نظم دادن به مسائل و مشكلات زندگيتان باشد كه اينگونه نا اميدانه حرف مي زنيد. اما به طور كلي مي‌توان اين موضوعات را در چند دسته ي كلي دسته بندي كرد كه عبارتند از:

1- مشكلات درون فردي (شامل ارتباط با خدا ، تنهايي و)

2- مشكلات برون فردي و ارتباطي( كه موجب خستگي شما از مردم شده است)

روشي كه شما در پيش گرفته ايد و البته شرايط محيطي نيز باعث شده ابتكار عملتان را از دست داده و فراموش كنيد براي هر مشكلي چندين راه حل وجود دارد كه البته سخت ولي ممكن است. ذكر چند نكته در اين خصوص مفيد به نظر مي رسد،

نكته ي اول اينكه در شما گرايش زيادي به سمت افسردگي قابل مشاهده است كه برآيند نوع تفكر غلط و باورهاي خطاي شـــماست، به نظر مي رسد كه شما در زندگي چيزهايي را خواسته ايد و در راستاي آن اقدام عملي و لو نادرست هم انجام داده ايد ولي به خاطر نا كامي در رسيدن به خواسته ي خود باورِ بي كفايتي و ناتواني ذاتي در رسيدن به اهداف در شما تشديد شده و احساس ناكار آمدي شما بالارفته است و به جاي اينكه اين عدم موفقيت را به رفتار و روش غلط خود نسبت دهيد و نه به ذات خود و با خود بگوييد كه روش من غلط بوده و دفعه ي بعد با روش درست و برنامه ريزي صحيح به هدف خواهم رسيد، اين نا كامي را به ذات خود نسبت داده ايد و مثلث شناختي غلط در سيستم رواني شما شكل گرفته است يعني با خود گفته ايد كه من هميشه در كارهايم ناموفق بوده ام( ضلع اول مثلث)، و اصلا من ذاتا آدم ناتوانمندي هستم(ضلع دوم) و لذا در آينده هم به هيچ هدفي در زندگي نخواهم رسيد(ضلع سوم مثلث) يعني چون اين ناتواني در ذات من است! همواره همين طور خواهم بود و لذا آينده من نيز تاريك خواهد بود پس اين زندگي فايده اي ندارد زيرا من ذاتا بي كفايت و ناتوانمند هستم و تلاش بي فايده است. و همين مثلث شناختي غلط موجب روي آوردن افسردگي به سوي شما شده.

پس براي خروج از حالت بن بست بايد اين مثلث را بشكنيد و روش آن اين است كه زواياي مختلف آنرا به چالش كشيده و بشكنيد تا بزرگ شويد و همانند كساني كه در ابتداي كلام گفته شد از ما بين دو ديوار تنگ خارج شويد. بدين معني كه ابتدا زاويه اول را به چالش بكشيد يعني روي موفقيت هاي و لو كوچكي كه تا كنون داشته ايد فكر كنيد و آنها را پيدا كنيد و روي يك كاغذ ياداشت كنيد و با مرور اين ليست، به اين نكته برسيد كه اينگونه نيست كه شما هميشه بدشانس و ناموفق بوده باشيد، ضلع دوم اين مثلث فكر غلط ناتواني ذاتي شما است، كه شما با تفكر در ذات خود و كشف توانايي هاي خود در زمينه هاي خاص و نيز موفقيت هايي كه تا كنون داشته ايد به اين نكته مي رسيد كه ناتوانمندي شما ذاتي نيست و عدم موفقيت در رسيدن به هدف به ذات شما برنمي گردد بلكه به رفتار غلط شما باز مي گردد كه با اصلاح آن مي توانيد به موفقيت برسيد و ضلع سوم نا اميدي از موفقيت در اينده است كه با شكستن ضلع دوم مثلث كه ناتواني ذاتي بود به اين نكته مي رسيد كه شما ذاتا توانمند هستيد و بخاطر روش غلط ناموفق بوده ايد لذا با بكار گيري روش هاي درست و مشورت با متخصصين فن، در آينده به موفقيت هاي چشمگيري خواهيد رسيد.

نكته ي دوم در مورد ارتباط شما با مفهوم خداست، يك تضاد دروني در رابطه با خدا در درون شما قابل مشاهده است، از سويي خدا را مبدا وجود مي دانيد و به او احترام مي گذاريد و از سوي ديگر از دست او دلخور هستيد كه چرا لطف و عنايت زوري در حق بندگانش روا مي دارد! و در اين حال اين سوال پيش مي آيد كه من بايد چنين خدايي را دوست بدارم يا خير؟ پس بايد بينش خود را در باره ي خدا اصلاح كنيد، بزرگي مي فرمود كه وقتي اتفاقات ناگواري براي من پيش مي ايد ابتدا از دست خدا كه چنين برايم پيش آورده ناراحت مي شوم اما بعد مدتي كه از روي ماجرا مي گذرد و به پشت سر خود نگاه مي كنم مي بينم كه پرودگار مهربان جز لطف چيز ديگري در حق من روا نداشته است، براي اصلاح بينش خود در مورد پروردگار بهترين كار تهيه ي يك قرآن با ترجمه روان و شيوا است كه در طول روز و در ايام فراغت با خويشتن خويش خلوت نماييد و با خواند و تدبر در آيات قرآن غرق در كلام نوراني وحي كه توحيد خالص است شويد و راه و روش زندگي خود را مطابق با شاخص هاي ان تنظيم نماييد و اگر به سوالي برخورديد كه بعد از تدبر برايتان حل نشد آنرا با ما در ميان گذاريد.

نكته ي ديگر اينكه بنا بر گفته روانشناسان شخصيت، شخصيت انسان از سه جنبه تشكيل مي شود 1- خود مشاهده گري2- فيد بك هاي اجتماعي( توجه به اينكه ديگران در باره من چه مي گويند) 3- و مقايسه اجتماعي( يعني اينكه من خودم را با همسانان خود در جامعه مقايسه كنم). اين روانشناسان اعتقاد دارند كه اگر ما بتوانيم اين سه منبع را با هم بالانس و مساوي كنيم داراي يك شخصيت سالم كه روانش از بهداشت كافي برخوردار است مي شويم. و اگر يكي از اين منابع بيش از دو منبع ديگر در تكوين شخصيت ما اثر داشته باشد ما به همان اندازه به سوي داشتن يك شخصيت مرضي پيش مي رويم. و همانطور كه در پرسش شما پيداست منبع دوم در وجود شما بيش از دو منبع ديگر نقش دارد پس بايد براي كم كردن نقش آن بكوشيد و راهكار آن اهميت بيشتر دادن به دو منبع ديگر و كم توجهي به حرف مردم در باره شماست.

در همين راستا چند تكليف عملي به شما توصيه مي شود تا از اين طريق بتوانيد از ديوار محدود كننده ي زندگيتان خارج شويد :

1- افزايش ارتباطات اجتماعي : البته با شرايط موجود در زندگي شما اين نكته قابل درك است كه در اين مورد تنوع زيادي وجود ندارد. اما لازم است براي كاهش حالت تنهاييتان و افزايش دامنه ي زندگيتان اقداماتي البته مورد قبول در شرايط موجود انجام دهيد. مثل شركت در برنامه هاي جمعي فرهنگ سراها ، محلات و ... .

2- ورزش : شركت در كلاس هاي ورزشي جمعي مي تواند در اصلاح وضع روحي شما بسيار موثر با شد.

3- از يكي از افراد خانواده كه مي تواند امتيازاتي براي تغيير شرايط به نفع شما ايجاد كند كمك بخواهيد.

4- رفتارها يي از قبيل خواندن دعاهاي مكرر ، نماز خواندن يا ... را در حد لازم كاهش داده و به افراط نكشيد و در عوض اين جمله را به خود يادآوري كند : ((إنَّ مَعَ العُسرِ يُسْراً)) و به پيشنهادي كه در مورد تدبر در قرآن عرض شد توجه نماييد.

5- جدولي رسم كنيد كه داراي ستونها ي زير باشد :

1- واقعه ناخوشايند2- احساس زمان وقوع3- باور بنيادي غلط كه منجر به اين احساس شده4- باور جايگزي اين باور غلط5- نتيجه كار پس از جايگزيني باور درست به جاي باور غلط

حالا به مدت دو هفته به اتفاقات ناخوشايند زندگي خود تمركز كنيد . احساس لحظه اي خود را بنويسيد و بيانديشيد كدام باورهايتان در مورد زندگي شما را به اين احساس بد رساند. به جاي كلمات افراطي مثل بايد ، هميشه ، حتماً و ... كلماتي را جايگزين كنيد كه باورهايتان متعادل شود و در جدول بالا نتيجه ي باور جديد خود را يادداشت كنيد.

برخي از جملاتي كه در پرسش خود به آن اشاره كرده ايد اشاره به نگرش منفي شما به زندگي دارد كه هم غير اسلامي است و هم از نظر روانشناسان، نگرشي مشكل زا است و بايد اصلاح شود اگرچه مي توان باور كرد كه چند مورد از چيزهايي كه بدست اورده ايد با سختي و رنج بسيار همراه بوده ولي اين باور نكردني است كه تمام انچه را كه شما در طول زندگي بدست اورده ايد اينگونه باشد، براي رسيدن به اين نكته كاغذي برداشته و قلمي برگيريد و فهرست وار تمام انچه را كه از كودكي تا كنون بدست اورده ايد را در يك ستون ليست كنيد و انگاه منصفانه قضاوت كنيد كه چند در صد انها همانطوري بوده كه شما وصف كرده ايد. اعتقاد من بر اينست كه شما به خاطر داشتن ديد منفي كه احتمالا انعكاسي از ديد والدين شما است به اين مشكل گرفتار امده ايد و تمام موارد را به يك چوب مي رانيد. پس بايد براي اصلاح ديد خود اقدام نماييد و اگر سوالي در اين باره داريد با ما مشورت كنيد. به ياد داشته باشيد كهسبك زندگي و طرز نگرش شما به خودتان و آيند و جهان بايد تغيير نمايد.

با كمال اشتياق منتظر تماس بعدي شما و مطرح كردن سوالات جديد در راستاي مشكلتان هستيم، ما را از گفتگوي تان محروم نگردانيد.

 

امتیاز: 
هنوز رایی ثبت نشده